گرگ و میش پارت۹
گرگ و میش پارت۹
+با جیمین وارد هال شدیم و دخترا نشسته بودن
+سلام
لیسا،جنی، رزی:سلام ات
لیسا : بیا بشین چرا واستادی
نشستم که دیدم اون ۶پسر امدن
+سلام
همه: سلام
وقتی به من سلام کردن نگاهم به لباسشون افتاد خندم گرفت چرا اینا اینجوری لباس پوشیدن؟وقتی که خندیدم نظر جیمین جلب شدو نگاهش به بچها خورد
_ بچها شما چرا اینجوری لباس پوشیدن
کوک: خیلی سخت نگیر اگه بخوای توی خونه ما رفت و آمد کنی باید به این چیزا عادت داشته باشی
ته ته : درسته ما داریم عادت میدیم
_از العان
جین: آره
نامی: آدم باید از اول زندگیش صادق باشه مگه نه
شوگا: اصلا به اینا اهمیت نده
+امممم خب معرفی نمیکنن
(ادمین: خب بچها ادمین حال نداره😂خودتون میدونید چطوری خودشونو معرفی میکنن )
+اکی
_با ات بیا اتاقم رو بهت نشون بدم
+باشه
رفتم داخل اتاقش وای چقدر خوشگله از اتاق منم بهتره
+وایسا تو تخت نداری؟
_نه
+چرا
_ چون ما نمی خوابیم و همیشه بیداریم
+واقعاً چه خوب
_خواب دیدن که خیلی خوبه
+آره تقریباً امممم خببب اینا آلبوم موسیقی هستن
_ارع
+وای چقدر زیادن
_وقتی بالا ۵۰۰ سالت باشه این همه آلبوم هم داری
+داشتم بیرون رو نگاه میکردم که جیمین امد جلوم
_بیا روی کولم
+باشه
رفتم روی کولش که گفت محکم بگیرمش که پرید روی درختی شروع به بالا کردن کرد که رسیدیم به بالا درخت
+واو اینجا خیلی زیباست
_اره دنیای ما این شکلیه
+راستی نمیگی چطوری خون آشام شدی؟
#سناریو#فیک#وانشات
+با جیمین وارد هال شدیم و دخترا نشسته بودن
+سلام
لیسا،جنی، رزی:سلام ات
لیسا : بیا بشین چرا واستادی
نشستم که دیدم اون ۶پسر امدن
+سلام
همه: سلام
وقتی به من سلام کردن نگاهم به لباسشون افتاد خندم گرفت چرا اینا اینجوری لباس پوشیدن؟وقتی که خندیدم نظر جیمین جلب شدو نگاهش به بچها خورد
_ بچها شما چرا اینجوری لباس پوشیدن
کوک: خیلی سخت نگیر اگه بخوای توی خونه ما رفت و آمد کنی باید به این چیزا عادت داشته باشی
ته ته : درسته ما داریم عادت میدیم
_از العان
جین: آره
نامی: آدم باید از اول زندگیش صادق باشه مگه نه
شوگا: اصلا به اینا اهمیت نده
+امممم خب معرفی نمیکنن
(ادمین: خب بچها ادمین حال نداره😂خودتون میدونید چطوری خودشونو معرفی میکنن )
+اکی
_با ات بیا اتاقم رو بهت نشون بدم
+باشه
رفتم داخل اتاقش وای چقدر خوشگله از اتاق منم بهتره
+وایسا تو تخت نداری؟
_نه
+چرا
_ چون ما نمی خوابیم و همیشه بیداریم
+واقعاً چه خوب
_خواب دیدن که خیلی خوبه
+آره تقریباً امممم خببب اینا آلبوم موسیقی هستن
_ارع
+وای چقدر زیادن
_وقتی بالا ۵۰۰ سالت باشه این همه آلبوم هم داری
+داشتم بیرون رو نگاه میکردم که جیمین امد جلوم
_بیا روی کولم
+باشه
رفتم روی کولش که گفت محکم بگیرمش که پرید روی درختی شروع به بالا کردن کرد که رسیدیم به بالا درخت
+واو اینجا خیلی زیباست
_اره دنیای ما این شکلیه
+راستی نمیگی چطوری خون آشام شدی؟
#سناریو#فیک#وانشات
۵.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.