Living white you

Living white you
Pt. 14
اومدن بیرون که بریم. ات نای راه رفتن نداشت و چشماش به زور باز بود. جیمین عرق کرده بود و دست به کمر راه میرفت.
جیمین ویو.
میدونستم بقیه خبر دارن. اما جوری نشون ندادم که میدونم. باید عادت میکردن. از این به بعد وضع همینه.
خلاصه بعد از کلی خرید، برگشتیم خونه. باید برا فردا نقشه میکشیدیم. ات رو بردم خوابوندم رو تختش و رفتم پیش بقیه. نقشه رو براشون تعریف کردن و اماده خواب شدیم. اومدم کنار ات خوابیدم و دلش رو بغل کردم. معلوم بود درد داره.
(فلش بک به فردا شب قبل مهمونی)
جیمین ویو.
همه حاضر شدن و راه افتادیم. رسیدیم به مهمونی. طبق معمول جلو در ماسک زدیم و رفتیم تو. نقشه رو چند ساعت بعد عملی میکردیم بنابراین کلی خوش گذروندیم و اماده حمله بودیم. ات رو به بادیگارد سپردم و اروم با تهیونگ و کوک رفتیم سمت اتاق میزبان. تو راهرو پر بادیگارد بود. طبق نقشه، اعضای باند و بادیگارد هام باهاشون در افتادن. ما سه تا هم رفتیم سمت در اتاقش و در رو باز کردیم که دیدیم دکمه ای رو زد که دیوار رفت کنار و راهرو پدیدار شد. رفت داخلش. به تهیونگ و کوک علامت دادم و رفتیم تو. رسیدیم به یه اتاق کوچیک.رفت نشست رو مبل که پشتش به ما بود. کوک رفت سمت چپ و تهیونگ رفت سمت راست. من هم رفتم از پشت تفنگ رو گذاشتم رو سرش.
_هه. حالت چطوره. قاتل عوضی. بلاخرع گیرت آوردم.
؟ هه. تو. پارک جیمین. چی میخوای.
_ ت...........
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۴)

فقط میخواست جنسیتش رو بفهمه🤣🤣🤣🤣

Living white you Pt16خلاصه. هوپ رو بردم دکتر و دستش رو عمل ک...

من فقط فحش میرم فحش😂😂😂

#شوگا_حرمت_داره_نه_لذت😂😂😂😂

پارت۲۱

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط