که ا.ت صدام زد و گفت باهاش برم رفتیم بالا و وارد اتاق ا.ت
که ا.ت صدام زد و گفت باهاش برم رفتیم بالا و وارد اتاق ا.ت شدیم که ا.ت شروع به حرف زدن کرد
ا.ت:جیمین میخواستم راجب جیا باهات صحبت کنم
جیمین:جیا کی؟
ا.ت: دوستم دیگه
جیمین:آها خب جیا چه ربطی به من داره
ا.ت:جیا به تو ربطی نداره ولی هان داره
جمین:هان؟وایسا ببینم نکنه جیا هم رو هان کراش زده
ا.ت:دقیقا و ازت کمک میخوام که جیا رو به هان برسونم حالا کمکم میکنی
جیمین:معلومه دختر
ا.ت:مرسیییی
جیمین:بیا بریم پایین دیگه شک میکنن
ا.ت:اوکی بریم
رفتیم پایین که جین به ا.ت گفت دنبالش بیاد
ا.ت:جیمین تو بشین منم الان میام
جیمین:اوکی
(ویو ا.ت)
جیمین رفت پیش بچه ها منم رفتم دنبال جین که دیدم رفت تو اتاق کارش منم رفتم تو که جین منو کشید و چسبوند به دیوار جوری که شونم درد گرفت
ا.ت:اخخخ چیکار میکنی؟
جین:با جیمین چیکار داشتی؟
ا.ت:ها؟
جین:میگم با جمین چیکار داشتییی
ا.ت:چرا داد میزنی بعدشم به تو چه ربطی داره تو فقط رئیسمی
جین:اون روی سگم رو بالا نیار بگو چیکارش داشتی
با هر کلمه بهم نزدیک تر میشد جوری که تو پنج سانتی صورتم بود
ا.ت:باش...ه بهت می...گم فق...ط یکم برو... عق...ب
نمیدونم چرا قلبم تند میزد و لکنت گرفته بودم جین رفت عقب و منم قضیه رو بهش گفتم
جین:حرف دیگه ای که نزدین
ا.ت:نه مثلا چی؟
جین:مثلا...عوف ولش کن بیا بریم پایین
ا.ت:باشه
از اتاق اومدیم برون که جین گفت
جین:راستی چرا میسو رو نیوردی پایین
ا.ت:داشت کارتون میدید گفت هروقت کارتونش تموم شد خودش میاد
جین:آها باشه
(ویو جین)
اوف خداروشکر چیزی راجب عشق و عاشقی نگفتن وایسا اصلا من چرا انقدر عصبی شدم اوف واقعا دیگه دارم رد میدم
با ا.ت رفتیم پایین و...
خب چون بچه ها ی گلی بودید و شرط ها رو زود رسوندید این بار شرط نداریم و اگر وقت کنم براتون ی پارت دیگه هم از فیک ته هم از فیک جین میزارم پس حمایت کنیدددد🔪🤌
ا.ت:جیمین میخواستم راجب جیا باهات صحبت کنم
جیمین:جیا کی؟
ا.ت: دوستم دیگه
جیمین:آها خب جیا چه ربطی به من داره
ا.ت:جیا به تو ربطی نداره ولی هان داره
جمین:هان؟وایسا ببینم نکنه جیا هم رو هان کراش زده
ا.ت:دقیقا و ازت کمک میخوام که جیا رو به هان برسونم حالا کمکم میکنی
جیمین:معلومه دختر
ا.ت:مرسیییی
جیمین:بیا بریم پایین دیگه شک میکنن
ا.ت:اوکی بریم
رفتیم پایین که جین به ا.ت گفت دنبالش بیاد
ا.ت:جیمین تو بشین منم الان میام
جیمین:اوکی
(ویو ا.ت)
جیمین رفت پیش بچه ها منم رفتم دنبال جین که دیدم رفت تو اتاق کارش منم رفتم تو که جین منو کشید و چسبوند به دیوار جوری که شونم درد گرفت
ا.ت:اخخخ چیکار میکنی؟
جین:با جیمین چیکار داشتی؟
ا.ت:ها؟
جین:میگم با جمین چیکار داشتییی
ا.ت:چرا داد میزنی بعدشم به تو چه ربطی داره تو فقط رئیسمی
جین:اون روی سگم رو بالا نیار بگو چیکارش داشتی
با هر کلمه بهم نزدیک تر میشد جوری که تو پنج سانتی صورتم بود
ا.ت:باش...ه بهت می...گم فق...ط یکم برو... عق...ب
نمیدونم چرا قلبم تند میزد و لکنت گرفته بودم جین رفت عقب و منم قضیه رو بهش گفتم
جین:حرف دیگه ای که نزدین
ا.ت:نه مثلا چی؟
جین:مثلا...عوف ولش کن بیا بریم پایین
ا.ت:باشه
از اتاق اومدیم برون که جین گفت
جین:راستی چرا میسو رو نیوردی پایین
ا.ت:داشت کارتون میدید گفت هروقت کارتونش تموم شد خودش میاد
جین:آها باشه
(ویو جین)
اوف خداروشکر چیزی راجب عشق و عاشقی نگفتن وایسا اصلا من چرا انقدر عصبی شدم اوف واقعا دیگه دارم رد میدم
با ا.ت رفتیم پایین و...
خب چون بچه ها ی گلی بودید و شرط ها رو زود رسوندید این بار شرط نداریم و اگر وقت کنم براتون ی پارت دیگه هم از فیک ته هم از فیک جین میزارم پس حمایت کنیدددد🔪🤌
۸.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.