part 1
part 1
جونکوک: جه چانگ همه چیز آمادست
جه چانگ: اره همه چیز آمادست دیگه حرکت کنیم
جونکوک: اره بریم باید زود این بار ها رو از این شهر خارج کنیم اگه به موقع نریم شاید اون نیسانگ عوضی جلومون رو بگیره
جه چانگ : نگران چیزی نباش همه چیو بسپار به من داداش
جونکوک: نمیتونم همچین ریسکی بکنم
جه چانگ : چی یعنی به من اعتماد نداری
جونکوک: نه ندارم
جه چانگ: واقعا که دادش ما از بچگی تا حالا با هم بودیم چطور به من اعتماد نداری
جونکوک: بسه را بیافتیم بریم
جه چانگ: بابا داشتم حرف میزدم
جونکوک: من بابات نیستم
جه چانگ : نمکدون این فقط یه حرفه که همه میزنن
جونکوک
سوار ماشین شدم جه چانگ رانندگی میکرد ما جلو بودیم بقبه افرادم پشته سرمون بودن نزدیکای یه روستا بودیم که از پشت صدای اسلحه اومد
جه چانگ این صدای اسلحه ست انگار بهمون حمله کردن
جه چانگ : نه صدای اسلحه نیست صدای فیله (با خنده )
جونکوک: الان وقته شوخی نیست همهیه افراد مون رو میکشن
جه چانگ: نه الان چیکار کنیم اونا تعداد شون خیلی زیاده الان چه خاکی به سرمون بگیریم
جونکوک: فقط ماشنیو نگهدار
جه چانگ: نه من عمرن همچین کاری نمیکنم ممکنه بهت شلیک کنن از (با داد )
جونکوک: هرچیو که بهت میگم انجام بده زود باش
جه چانگ : نه هرگز همچین کاری نمیکنم (با داد )
جونکوک: گفتم ماشینو نگهدار الان بهمون شلیک میکنن
جه چانگ: باشه بابا
همینکه ماشینو نگهداشتم یهو شلیک کردن نزدیک بود تیر بخوره به جونکوک ولی من خودمو پرت کردم جلوی جونکوک
تیر خورد به شونم
جونکوک: جه چانگ چیکار کردی
جه چانگ : از اینجا برو زود باش
جونکوک: نه نمیتونم تو این حال تنهات بزارم
جه چانگ: گفتم برو (با داد )
جونکوک: بهم دستور نده من نمیرم با هم میریم
جه چانگ : باشه، باهم میریم
جونکوک
وقتی دره ماشینو باز کردم خواستم دسته جه چانگو بگیرم که از ماشین هولم داد از ماشین افتادن پایین
چیکار میکنی مگه دیونه شدی
جه چانگ: از اینجا برو زودباش من خوبم نگران نباش
جونکوک: نه، نمیرم
جه چانگ: الانکه بهت شلیک کنن برو لطفا بخاطر من اگه منو به عنوان داداشت میبینی پس برو
جونکوک: اما
جه چانگ: عجله کن اگه برات مهمم از اینجا برو
جونکوک: معلومه که برام مهمی
ادامه دارد
اینم پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
جونکوک: جه چانگ همه چیز آمادست
جه چانگ: اره همه چیز آمادست دیگه حرکت کنیم
جونکوک: اره بریم باید زود این بار ها رو از این شهر خارج کنیم اگه به موقع نریم شاید اون نیسانگ عوضی جلومون رو بگیره
جه چانگ : نگران چیزی نباش همه چیو بسپار به من داداش
جونکوک: نمیتونم همچین ریسکی بکنم
جه چانگ : چی یعنی به من اعتماد نداری
جونکوک: نه ندارم
جه چانگ: واقعا که دادش ما از بچگی تا حالا با هم بودیم چطور به من اعتماد نداری
جونکوک: بسه را بیافتیم بریم
جه چانگ: بابا داشتم حرف میزدم
جونکوک: من بابات نیستم
جه چانگ : نمکدون این فقط یه حرفه که همه میزنن
جونکوک
سوار ماشین شدم جه چانگ رانندگی میکرد ما جلو بودیم بقبه افرادم پشته سرمون بودن نزدیکای یه روستا بودیم که از پشت صدای اسلحه اومد
جه چانگ این صدای اسلحه ست انگار بهمون حمله کردن
جه چانگ : نه صدای اسلحه نیست صدای فیله (با خنده )
جونکوک: الان وقته شوخی نیست همهیه افراد مون رو میکشن
جه چانگ: نه الان چیکار کنیم اونا تعداد شون خیلی زیاده الان چه خاکی به سرمون بگیریم
جونکوک: فقط ماشنیو نگهدار
جه چانگ: نه من عمرن همچین کاری نمیکنم ممکنه بهت شلیک کنن از (با داد )
جونکوک: هرچیو که بهت میگم انجام بده زود باش
جه چانگ : نه هرگز همچین کاری نمیکنم (با داد )
جونکوک: گفتم ماشینو نگهدار الان بهمون شلیک میکنن
جه چانگ: باشه بابا
همینکه ماشینو نگهداشتم یهو شلیک کردن نزدیک بود تیر بخوره به جونکوک ولی من خودمو پرت کردم جلوی جونکوک
تیر خورد به شونم
جونکوک: جه چانگ چیکار کردی
جه چانگ : از اینجا برو زود باش
جونکوک: نه نمیتونم تو این حال تنهات بزارم
جه چانگ: گفتم برو (با داد )
جونکوک: بهم دستور نده من نمیرم با هم میریم
جه چانگ : باشه، باهم میریم
جونکوک
وقتی دره ماشینو باز کردم خواستم دسته جه چانگو بگیرم که از ماشین هولم داد از ماشین افتادن پایین
چیکار میکنی مگه دیونه شدی
جه چانگ: از اینجا برو زودباش من خوبم نگران نباش
جونکوک: نه، نمیرم
جه چانگ: الانکه بهت شلیک کنن برو لطفا بخاطر من اگه منو به عنوان داداشت میبینی پس برو
جونکوک: اما
جه چانگ: عجله کن اگه برات مهمم از اینجا برو
جونکوک: معلومه که برام مهمی
ادامه دارد
اینم پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
۵.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.