part 2
part 2
جونکوک: معلومه که برام مهمی
جه چانگ: دارن میان عجله کن برو خواهش میکنم بخاطر من
جونکوک
بخاطر جه چانگ زود از اونجا دور شدم با تمام سرعتم داشتم می دویدم اما اونا هنوز دنبالم بودن خیلی سریع بودم ولی اونا پشتم بودن و داشتن نبالم میومدن که سمتم شلیک کردن اما بهم نخورد ولی پام گیر کرد به سنگی و افتادم سرم خورد به سنگ خیلی درد داشت ازش خون میومد ولی دوباره زود پا شدم و شروع کردم به دویدن
این عوضی ها دست از سرم بر نمیدارن
خیلی از جه چانگ و بقیه دور شدم خدا کنه حاله جه چانگ خوب باشه
گمم کردن اوف من کجام این کدوم روستاست (با نفس نفس )
سرم خیلی گیج میره کله لباسمم خونی شده دوباره شروع کردم به راه رفتن
به یه خونه رسیدم داشتم از جلوش رد میشدم یهو سر گیجم زیاد شد و چشمام بسته شد و افتادم رویه زمین
نه من باید بلند شم جه چانگ به کمکم احتاج داره
(با بی حالی)
ات
داشتم میرفتم خونم که دیدم یکی جلویه خونم بیهوش شده زود رفتم سمتش و سرشو آوردم بالا نبضشو گرفتم زنده بود
ادامه دارد
جونکوک: معلومه که برام مهمی
جه چانگ: دارن میان عجله کن برو خواهش میکنم بخاطر من
جونکوک
بخاطر جه چانگ زود از اونجا دور شدم با تمام سرعتم داشتم می دویدم اما اونا هنوز دنبالم بودن خیلی سریع بودم ولی اونا پشتم بودن و داشتن نبالم میومدن که سمتم شلیک کردن اما بهم نخورد ولی پام گیر کرد به سنگی و افتادم سرم خورد به سنگ خیلی درد داشت ازش خون میومد ولی دوباره زود پا شدم و شروع کردم به دویدن
این عوضی ها دست از سرم بر نمیدارن
خیلی از جه چانگ و بقیه دور شدم خدا کنه حاله جه چانگ خوب باشه
گمم کردن اوف من کجام این کدوم روستاست (با نفس نفس )
سرم خیلی گیج میره کله لباسمم خونی شده دوباره شروع کردم به راه رفتن
به یه خونه رسیدم داشتم از جلوش رد میشدم یهو سر گیجم زیاد شد و چشمام بسته شد و افتادم رویه زمین
نه من باید بلند شم جه چانگ به کمکم احتاج داره
(با بی حالی)
ات
داشتم میرفتم خونم که دیدم یکی جلویه خونم بیهوش شده زود رفتم سمتش و سرشو آوردم بالا نبضشو گرفتم زنده بود
ادامه دارد
۶.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.