تنفرتاعشق

#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_46
مستقیم ب سمت اتاقم حرکت کرد
باورش سخته ولی میدونست اتاقم کدومه
بلافاصله بعد اینکع اومد ت اتاق گفن
کوک:دوسش داری؟(جدی
ات:هان؟
کوک:میگم دوسش داریی(داد
ات:این ب ت ربط ندارع
میاد جلو طوری ک ات ب دیوار میچسبه
کوک: دارع
ات: چر این فکر رو میکنی؟
کوک:چون ت مال منی (داد
کوک:ت مال منی مال منی مال من!(داد
با هر کلمه ای که میگفت ی مشت ب دیوار میزد

ات
عصبانی بود اونم خیلی
نمیدونستم چجوری ارومش کنم
پس لبام رو گزاشتم رو لبش و بوسش کردم
ک از مشت زدن ب دیوار دست برداشت
ات:اروم باش خوب؟واسا ی چیز بیارم دستتو پانسمان کنم بشین اینجا(تخت

رفتم پایین و جعبه های کمک های اولیه و برداشتم سریع رفتم رفتم بالا
رو تخت نشسته بودو سرش بین دوتا دشتاش بود
ات:دستتو بدع
کوک:نمیخاد
ات:میگم دستتو بدععع
دستش بدجور زخم شده بود باعث میشد عذاب وجدان بگیرم
ات:اسکل رو نگا با دستش چیکار کرده
میتونستی خیلی رمانتیک بهم بگی
بجای اینکه دستتو ب فنا بدی

کوک:وقتی دیدم داری بغلش میکنی خون ب مغزم نرسید
ات:اوه رگ غیرتت باد کرد؟
دیدم حالش خوب نی پس ادامه ندادم
ات:خوبی؟
کوک:سرم درد میکنه
ات:صب کن
رفتم سمت کوله پشتیم و ی قرص ک برای سردرد بود رو برداشتم بهش دادم
ات:بیا بخور بخاب
خردش بعد بم گف
کوک:میش پیشم بخابی؟
دیدگاه ها (۲)

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_47کوک:میش پیشم بخابی؟ات:عامم چیز...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_48ات: میاممم میامکوک:افرین دختر ...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_45ی چند ساعت گذشت باهام زر زدن ...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_44بعد واد ی خونه دوبلکس شدیم ک ت...

پارت ۸

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۴۸ا.ت : کوک ؟کوک : جان کوکا.ت : ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط