P7🌙🌸
P7🌙🌸
هایمین«بعد از خوردن نوتلا به اتاق رفتم....توی اینستا و تیک تاک میگشتم که یه چالش جدید پیدا کردم تصمیم گرفتم انجام بدم تا توی پیج تیک تاک بزارم....همه چی آماده کردم.....لباس عوض کردم ...... شروع کردم
کوک«بیکار روی کاناپه ولو شده بودم...حوصله ام سر رفتهههههه چیکار کنم....بعد از کلی فکر کردن رفتم آشپز خونه تا کیک بپزم
جیمین«اتاق بودم.....ساعت ۱۰ بود....امروز چرا نمیگذره....تمام این مدت همش داشتم به هایمین فکر میکردم....اون خنده های شیرینش...کیوت بودنش.....هات بودنش...اون یه دختر خاص بود...کامل بود...همه اینا باعث شده بود کلی فن بوی داشته باشه
هایمین«بعد انجام چالش لباس قبلی هامو پوشیدم...فیلم رو ادیت زدم و پست کردم...دوباره بیکار شدم...رفتم پایین تا ببینم...کسی کاری نداره کمک کنم یا یه کاری بکنم دیگه...رفتم سمت آشپز خونه که دیدم کوک همچی رو به گند کشیده....انگار بمبم منفجر شده بود«اینجا چه خبره!!!؟؟؟؟؟
کوک«با صدای هایمین ترس به دلم افتاد....حالا چه غلطی کنم«اِاِممممم هیچی
هایمین«پس اینا چیه رو دیوار ....رو گاز همه جا؟!
کوک«میخواستم کیک بپزم....خودمو مظلوم کردم تا ناکارم نکنه
هایمین«هوفففففف..باشه من میپزم تو برو
کوک«رفتم بیرون تا خودش بپزه
جیمین«رفتم آشپز خونه که بادیدن وضع آشپزخونه خشکم زد «اینجا چه خبر شده
هایمین«هیچی این آقا میخواست کیک بپزه که همه جارو به گند کشیده حالا هم میخوام تمیز کنم
جیمین«من کمکت میکنم کوک برو تا وضع رو بد تر نکردی....بعد رفتن کوک به هایمین کمک کردم تا آشپز خونه رو تمیز کنه
هایمین«حالا بیا کیک بپزیم منم دلم خواست
جیمین«خوبه ولی چه طعمی؟شکلاتی یا موزی
هایمین«بعد از خوردن نوتلا به اتاق رفتم....توی اینستا و تیک تاک میگشتم که یه چالش جدید پیدا کردم تصمیم گرفتم انجام بدم تا توی پیج تیک تاک بزارم....همه چی آماده کردم.....لباس عوض کردم ...... شروع کردم
کوک«بیکار روی کاناپه ولو شده بودم...حوصله ام سر رفتهههههه چیکار کنم....بعد از کلی فکر کردن رفتم آشپز خونه تا کیک بپزم
جیمین«اتاق بودم.....ساعت ۱۰ بود....امروز چرا نمیگذره....تمام این مدت همش داشتم به هایمین فکر میکردم....اون خنده های شیرینش...کیوت بودنش.....هات بودنش...اون یه دختر خاص بود...کامل بود...همه اینا باعث شده بود کلی فن بوی داشته باشه
هایمین«بعد انجام چالش لباس قبلی هامو پوشیدم...فیلم رو ادیت زدم و پست کردم...دوباره بیکار شدم...رفتم پایین تا ببینم...کسی کاری نداره کمک کنم یا یه کاری بکنم دیگه...رفتم سمت آشپز خونه که دیدم کوک همچی رو به گند کشیده....انگار بمبم منفجر شده بود«اینجا چه خبره!!!؟؟؟؟؟
کوک«با صدای هایمین ترس به دلم افتاد....حالا چه غلطی کنم«اِاِممممم هیچی
هایمین«پس اینا چیه رو دیوار ....رو گاز همه جا؟!
کوک«میخواستم کیک بپزم....خودمو مظلوم کردم تا ناکارم نکنه
هایمین«هوفففففف..باشه من میپزم تو برو
کوک«رفتم بیرون تا خودش بپزه
جیمین«رفتم آشپز خونه که بادیدن وضع آشپزخونه خشکم زد «اینجا چه خبر شده
هایمین«هیچی این آقا میخواست کیک بپزه که همه جارو به گند کشیده حالا هم میخوام تمیز کنم
جیمین«من کمکت میکنم کوک برو تا وضع رو بد تر نکردی....بعد رفتن کوک به هایمین کمک کردم تا آشپز خونه رو تمیز کنه
هایمین«حالا بیا کیک بپزیم منم دلم خواست
جیمین«خوبه ولی چه طعمی؟شکلاتی یا موزی
۵۶.۸k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.