P8🌙🌸
P8🌙🌸
هایمین«شکلاتییییی
جیمین«باشه...باهم شروع کردیم به کیک پختن...شیطونکم گل کرده بود و کمی از آرد رو پیچیده تو صورت هایمین...خیلی باحال شده بود
هایمین«منم برا اینکه تلافی کنم سس شکلات و پود کاکائو پاشیدم بهش«حالا شدی موچی شکلاتی ....و خندیدم
جیمین«پس بیبی موچی هم شیطونیش گل کرده
هایمین«چند بار بگم بیبی موچی صدام نکن...حالا بیا بپزیم آشپز خونه بازم کثیف شد
جیمین«باشه
چند ساعت بعد/آشپزخونه
هایمین«بالاخره تزئین هم تموم شد
جیمین«آره...کمر منم دو نصف شد...خب من میرم دوش بگیرم بعد بخوریم
هایمین«منم پس خداحافظ موچی شکلاتی
جیمین«خداحافظ موش آردی و بیبی موچی
هایمین«عههههههه...رفتم دنبالشون زود فرار کرد
جیمین«خوب شد در رفتم
۱۵مین بعد/سر میز
هایمین«خب ببینم همه هستین....پس شوگا کو
نامی«نمیدونم
جین«حتما خوابه
ته«کی میره بیدارش کنه
کوک«من نمیرم
هایمین«چرا میری خوبم میری
کوک«چرا
هایمین«چون تو بین پسرا کوچیک تری
کوک«چرا تو نمیری چون تو فقط دختری
هایمین«من نمیرم جین بره از همه بزرگتره
جین«پای منو وسط نکشین نامجون بره
نامی«چرا من
جین«چون تو لیدری
هایمین«سر اینکه کی بره دعوا آخر سر هم من رفتم...تق تق..تق تق درو باز کردم همحا تاریک بود«شوگا بیدار شو...پتو دو کنار زدن ولی زیرش بالش بود«شوگ...
شوگا«پخخخخخح
هایمین«(جیغ)چرا میترسونی آدمو...شروع کردم با دستام ضربه های آروم زدن به بازوش
شوگا«با شه حالا آروم باش
هایمین«میدونی یه سکته ناقص زدم
هایمین«شکلاتییییی
جیمین«باشه...باهم شروع کردیم به کیک پختن...شیطونکم گل کرده بود و کمی از آرد رو پیچیده تو صورت هایمین...خیلی باحال شده بود
هایمین«منم برا اینکه تلافی کنم سس شکلات و پود کاکائو پاشیدم بهش«حالا شدی موچی شکلاتی ....و خندیدم
جیمین«پس بیبی موچی هم شیطونیش گل کرده
هایمین«چند بار بگم بیبی موچی صدام نکن...حالا بیا بپزیم آشپز خونه بازم کثیف شد
جیمین«باشه
چند ساعت بعد/آشپزخونه
هایمین«بالاخره تزئین هم تموم شد
جیمین«آره...کمر منم دو نصف شد...خب من میرم دوش بگیرم بعد بخوریم
هایمین«منم پس خداحافظ موچی شکلاتی
جیمین«خداحافظ موش آردی و بیبی موچی
هایمین«عههههههه...رفتم دنبالشون زود فرار کرد
جیمین«خوب شد در رفتم
۱۵مین بعد/سر میز
هایمین«خب ببینم همه هستین....پس شوگا کو
نامی«نمیدونم
جین«حتما خوابه
ته«کی میره بیدارش کنه
کوک«من نمیرم
هایمین«چرا میری خوبم میری
کوک«چرا
هایمین«چون تو بین پسرا کوچیک تری
کوک«چرا تو نمیری چون تو فقط دختری
هایمین«من نمیرم جین بره از همه بزرگتره
جین«پای منو وسط نکشین نامجون بره
نامی«چرا من
جین«چون تو لیدری
هایمین«سر اینکه کی بره دعوا آخر سر هم من رفتم...تق تق..تق تق درو باز کردم همحا تاریک بود«شوگا بیدار شو...پتو دو کنار زدن ولی زیرش بالش بود«شوگ...
شوگا«پخخخخخح
هایمین«(جیغ)چرا میترسونی آدمو...شروع کردم با دستام ضربه های آروم زدن به بازوش
شوگا«با شه حالا آروم باش
هایمین«میدونی یه سکته ناقص زدم
۴۲.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.