رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part36
حدود نیم ساعتی گذشته همشون سرشون تو گوشیه غیر از منی که گوشی ندارم
هی گلومو صاف میکردم و پامو تکون میدادم ولی انگار نه انگار
که با صدای بلندی گفتم:یااا حوصلم پوکید نمیشه به جای اینکه با گوشی ور برین یه کار دیگه کنین
جیهوپ: اره درسته...
حالا هم که آلبوم جدیدمون آمادس نظرتون چیه امشب یه مهمونی بین خودمون بگیریم
همه موافقت کردن
نامجون گفت پس من میگم کی چیکار کنه...
نامجون : جیمین و ته و کوک میرن واسه آشپزی
جیهوپ اطراف و جمع و جور میکنه و میزو میچینه
شوگا و جین برن واسه خریدا و من...
که من وسط حرفش پریدمو گفتم: نامجون من میخوام برم اداره پلیس تو میتونی همراهم بیای؟
نامجون: اوکی
همه بلند شدن
نامجون: این سوکا من باید دوش بگیرم یکم منتظر باش زود میام
این سوک:باشه
یک نگاه به لباسام کردم خیلی کثیف شده
تهیونگ هنوز نشسته بود و سرش تو گوشیش بود
چند بار خواستم صداش کنم ولی پشیمون شدم همون جوری که به صفحه گوشی نگاه میکرد گفت:
تهیونگ:چیزی میخوای؟
#part36
حدود نیم ساعتی گذشته همشون سرشون تو گوشیه غیر از منی که گوشی ندارم
هی گلومو صاف میکردم و پامو تکون میدادم ولی انگار نه انگار
که با صدای بلندی گفتم:یااا حوصلم پوکید نمیشه به جای اینکه با گوشی ور برین یه کار دیگه کنین
جیهوپ: اره درسته...
حالا هم که آلبوم جدیدمون آمادس نظرتون چیه امشب یه مهمونی بین خودمون بگیریم
همه موافقت کردن
نامجون گفت پس من میگم کی چیکار کنه...
نامجون : جیمین و ته و کوک میرن واسه آشپزی
جیهوپ اطراف و جمع و جور میکنه و میزو میچینه
شوگا و جین برن واسه خریدا و من...
که من وسط حرفش پریدمو گفتم: نامجون من میخوام برم اداره پلیس تو میتونی همراهم بیای؟
نامجون: اوکی
همه بلند شدن
نامجون: این سوکا من باید دوش بگیرم یکم منتظر باش زود میام
این سوک:باشه
یک نگاه به لباسام کردم خیلی کثیف شده
تهیونگ هنوز نشسته بود و سرش تو گوشیش بود
چند بار خواستم صداش کنم ولی پشیمون شدم همون جوری که به صفحه گوشی نگاه میکرد گفت:
تهیونگ:چیزی میخوای؟
۲.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.