part 36
#part_36
#نازی
وارد رستوران که شدم چشم چرخوندم تا مبین پیدا کنم
یه گوشه پشت یه میز دونفره نشسته بود
نزدیکش شدم که بلند شد
نازی-سلام
مبین-سلام خوبی؟
نازی-مرسی
مبین-بشین
کیفمو گذاشتم کنار صندلی و نشستم
با دقت به مبین نگاه کردم
که گوشیشو در اورد خاموش کرد گذاشت تو جیبش
چپ چپ نگاهش کردم
مبین-میخوام وقتی باهمیم کسی مزاحممون نشه
مشکوکه
حتما یکی هست که نمیخواد وسط صحبت کردنمون زنگ بزنه
چه بوی عطر زنونه ای هم میده
به کت شلوار خوش دوختش نگاه کردم
مبین اصلا کت شلوار نمیپوشید
این چرا شب اونم تو فضای بسته عینک آفتابی زده؟ 😐
آدامس چی میگه این وسط؟💔
این که هر کاری دخترا گفتن داره انجام میشه
الان من چیکار کنم؟
کیفو بزنم تو سرش یا بشقاب غذارو
بزار منتظر بمونم
سوپ بیارن داغ داغ بریزم روش اره این خیلی بهتره
اما بچم میسوزه که
همینجور که تو فکر بودم که صدای مبین منو به خودم اورد
مبین-اه این چیه واقعا من نمیتونم با اینا راحت بشینم
بلند شد کت و عینکشو در اورد
مبین-اوففف داشتم با بوی این عطر زنونه خفه میشدم سلیقه این طاهام خیلی گنده
زدم زیر خنده
نازی-خو چرا پس زدی؟
مبین-طاها گفت خانما از عطر زنونه خوششون میاد عینک و کت شلوارم پیشنهاد اون دوتا بود
نازی-جررررررر😂
مبین-فکم فلج شد این آدامسه چرا اینطوره
آدامسو قورت داد
نازی-نکن دیوونه خوب نیس
مبین-فدا سرت خفه شدم خو....فقط اشکالی نداره گوشیمو روشن کنم امکان داره زنگ بزنن
نازی-اینام پیشنهاد شکیب و طاها بود؟
مبین-دقیقا
نازی-میگم تو اینطور نیسی
مبین-خو بریم که میخوام مدل خودم مختو دوباره بزنم
#شکلات_تلخ
#نازی
وارد رستوران که شدم چشم چرخوندم تا مبین پیدا کنم
یه گوشه پشت یه میز دونفره نشسته بود
نزدیکش شدم که بلند شد
نازی-سلام
مبین-سلام خوبی؟
نازی-مرسی
مبین-بشین
کیفمو گذاشتم کنار صندلی و نشستم
با دقت به مبین نگاه کردم
که گوشیشو در اورد خاموش کرد گذاشت تو جیبش
چپ چپ نگاهش کردم
مبین-میخوام وقتی باهمیم کسی مزاحممون نشه
مشکوکه
حتما یکی هست که نمیخواد وسط صحبت کردنمون زنگ بزنه
چه بوی عطر زنونه ای هم میده
به کت شلوار خوش دوختش نگاه کردم
مبین اصلا کت شلوار نمیپوشید
این چرا شب اونم تو فضای بسته عینک آفتابی زده؟ 😐
آدامس چی میگه این وسط؟💔
این که هر کاری دخترا گفتن داره انجام میشه
الان من چیکار کنم؟
کیفو بزنم تو سرش یا بشقاب غذارو
بزار منتظر بمونم
سوپ بیارن داغ داغ بریزم روش اره این خیلی بهتره
اما بچم میسوزه که
همینجور که تو فکر بودم که صدای مبین منو به خودم اورد
مبین-اه این چیه واقعا من نمیتونم با اینا راحت بشینم
بلند شد کت و عینکشو در اورد
مبین-اوففف داشتم با بوی این عطر زنونه خفه میشدم سلیقه این طاهام خیلی گنده
زدم زیر خنده
نازی-خو چرا پس زدی؟
مبین-طاها گفت خانما از عطر زنونه خوششون میاد عینک و کت شلوارم پیشنهاد اون دوتا بود
نازی-جررررررر😂
مبین-فکم فلج شد این آدامسه چرا اینطوره
آدامسو قورت داد
نازی-نکن دیوونه خوب نیس
مبین-فدا سرت خفه شدم خو....فقط اشکالی نداره گوشیمو روشن کنم امکان داره زنگ بزنن
نازی-اینام پیشنهاد شکیب و طاها بود؟
مبین-دقیقا
نازی-میگم تو اینطور نیسی
مبین-خو بریم که میخوام مدل خودم مختو دوباره بزنم
#شکلات_تلخ
۲۲.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.