اغوش استاد🌙
#اغوش_استاد🌙
#پارت_94
بعدازاینکه تماس وقطع کردم سرم وگذاشتم رومیزکه همون لحظه صدای آیفون بلندشد از پشت میز بلندشدم واز اتاق رفتم بیرون وبادیدن پیک در وزدم وکیف پولم واز رومیز برداشتم ودر وباز کردم و جوجه هایی که سفارش داده بودم وازش گرفتم وپول وبهش دادم ودر وبستم وغذاها رو گذاشتم رومیز ورفتم سمت اتاقم ودرو باز کردم و نشستم روتخت واروم دستم وگذاشتم روشونش وصداش زدم:
_پناه
خواب آلود چشماش وباز کردو گیج بهم نگاه کرد که لبخندی زدم وگفتم:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#اغوش_استاد🌙
#پارت_95
_خوب خوابیدی...بهتری؟
سری تکون دادکه بلندشدم وگفتم:
_پاشو بیا...غذا سفارش دادم تا سرد نشه بخوریم
_باشه
رفتم بیرون ولیوان وبشقاب وقاشق وچنگال از آشپزخانه اوردم ونشستم پشت میز وغذا هارو ریختم تو بشقاب وپناه ازاتاق اومد بیرون نشست روبه روم واروم گفت:
_چرا زحمت کشیدی...من گرسنه نیستم
اخمی کردم وگفتم:
_غذات وباید تااخر بخوری
خندیدوگفت:
_باشه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پارت_94
بعدازاینکه تماس وقطع کردم سرم وگذاشتم رومیزکه همون لحظه صدای آیفون بلندشد از پشت میز بلندشدم واز اتاق رفتم بیرون وبادیدن پیک در وزدم وکیف پولم واز رومیز برداشتم ودر وباز کردم و جوجه هایی که سفارش داده بودم وازش گرفتم وپول وبهش دادم ودر وبستم وغذاها رو گذاشتم رومیز ورفتم سمت اتاقم ودرو باز کردم و نشستم روتخت واروم دستم وگذاشتم روشونش وصداش زدم:
_پناه
خواب آلود چشماش وباز کردو گیج بهم نگاه کرد که لبخندی زدم وگفتم:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#اغوش_استاد🌙
#پارت_95
_خوب خوابیدی...بهتری؟
سری تکون دادکه بلندشدم وگفتم:
_پاشو بیا...غذا سفارش دادم تا سرد نشه بخوریم
_باشه
رفتم بیرون ولیوان وبشقاب وقاشق وچنگال از آشپزخانه اوردم ونشستم پشت میز وغذا هارو ریختم تو بشقاب وپناه ازاتاق اومد بیرون نشست روبه روم واروم گفت:
_چرا زحمت کشیدی...من گرسنه نیستم
اخمی کردم وگفتم:
_غذات وباید تااخر بخوری
خندیدوگفت:
_باشه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۱.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.