کتاببخون

#کتاب_بخون
خلاصه کتاب پدرو پارامو

خوآن پرثیادو پس از سال‌ها دوری، به دنبال پدرس به روستای کومالا آمده است. کومالا، روستایی که بی‌شباهت به شهر ارواح نیست. مرزبین مردگان و زندگان متمایز نیست و چیزی به‌جز سکوت مرگ احساس نمی‌شود. روستایی که پر از صدا و بازتاب صداهاست. صداهایی که در کنار یکدیگر تصویر نهایی را می‌سازند. همراه خوآن پرثیادو صدای ارواح را می‌شنویم و تکه‌های پازل مانند صاحبان صدا را کنار هم قرارداده و تصویری از روستای کومالا و تباهی آن در ذهن ترسیم می‌کنیم.
خوآن پرثیادو آمده است تا به پیمانی که با مادرش در بستر مرگ بسته است وفا کند و پدرش را پیدا کند. آمده است تا خاطره‌های مادرش را گرد آورد و شاید به احتمالی، برای درون کاوی گذشته خودش این سفر را آغاز کرده است. این شروع ماجراست. او در این روستای کومالا با شخصیت‌ها و رفتارهای نسبتا مالیخولیاگونه‌ای روبرو می‌شود.
مردمانی که در رمان پدرو پارامو زندگی می‌کنند، همگی در جهنم سوزان کومالا گرفتار شده و در آرزوی بهشتی هستند که پس از مرگ با آن روبرو می‌شوند. عده‌ای از آن‌ها که هنوز زنده‌اند و نمرده‌اند، کاری ندارند جز این که به انتظار مرگی بنشینند که آن‌ها را به بهشت می‌رساند. البته بین مردمی‌ که در داستان حضور دارند و البته آینه مردم مکزیک و کشورهای آمریکای لاتین هستند، اعتقاد به گناه و جزا بسیار قوی است و موجب ثبت جملات و دیالوگ‌های زیبایی شده است. بسیاری از حاضران در رمان که بین زنده‌ها به رفت و آمد مشغول اند، مرده‌های دهکده هستند که در گورشان خوابیده‌اند. عده‌ای از آن‌ها چون گناهکار مرده و رستگار نشده‌اند، در عذاب‌اند.
دیدگاه ها (۱)

#بانوان_نامدار زینب پاشا رهبر مبارز۳۲. زینب پاشا، نخستین رهب...

#عاشق_نامدار رابعه وبکتاش۱رابعه یگانه دختر کعب امیر بلخ بود....

بازی مرگ )پارت ۱۱۴زندگی با سختی هایش مشکلاتش نابود نمیشه گوش...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط