شعر مهدوی
شعر_مهدوی
سلام به حضرت زینب س و گریز روضه
سلام عشق به زینب سلام یار به زینب س
نگاه عشق شد اینبار ز روی دار به زینب س
اگرچه فصل غم او نشد بهار ولیکن
سلام شاه شهیدان ز صد بهار به زینب س
اسیر غصه ی عشقم اسیر شاه دمشقم
دو صد سلام ز عاشق ز غمگسار به زینب س
نشسته ام به کنار کتاب غصه ی زینب س
درودی از ته جانم از این کنار به زینب س
سواره آمد و نیزه به کتف عمه ی ما زد
چقدر داغ رسیده از این سوار به زینب س
به روی یک سر خونی شراب ناب بریزند
نگو فتاده نگاه بسی خمار به زینب س
نزن تو عمه ی من را... رقیه گفت به والله
تو سیلی و لگدت را نکن نثار به زینب س
سلام به حضرت زینب س و گریز روضه
سلام عشق به زینب سلام یار به زینب س
نگاه عشق شد اینبار ز روی دار به زینب س
اگرچه فصل غم او نشد بهار ولیکن
سلام شاه شهیدان ز صد بهار به زینب س
اسیر غصه ی عشقم اسیر شاه دمشقم
دو صد سلام ز عاشق ز غمگسار به زینب س
نشسته ام به کنار کتاب غصه ی زینب س
درودی از ته جانم از این کنار به زینب س
سواره آمد و نیزه به کتف عمه ی ما زد
چقدر داغ رسیده از این سوار به زینب س
به روی یک سر خونی شراب ناب بریزند
نگو فتاده نگاه بسی خمار به زینب س
نزن تو عمه ی من را... رقیه گفت به والله
تو سیلی و لگدت را نکن نثار به زینب س
۳.۲k
۰۹ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.