پارت هفتم من عاشق دشمنم شدم

پارت هفتم من عاشق دشمنم شدم:
( شب چهارم )
- ات
+ چیه ؟
- درو باز کن ، پیشخدمته
+ خودت باز کن خب
- لختم ، دارم حوله می‌پوشم
+ اوف ، باشه
( صدای جیغ ات )
- ات؟
( صدای تیر خوردن )
- ات؟؟( با صدای ترسیده و تقریبا ناله مانند )
: دختره احمق
-( از توی حموم میاد بیرون )
اتتتتتتت
+ من خوبم
-( می‌ره سمت ات )
+ نیا سمتم، پشتت ، مواظب باش
-( یونگی برمیگرده و از تیر جاخالی میده ، یونگی اسلحه رو برمیداره و با تیر پسره رو می‌کشه )
اخیش کشتمش جسدش رو چیکار کنم ؟
+ ایی
- اتتتت
+. خوبم فقط شونم تیر خورده
- مطمئنی ؟ خیلی خون ازت رفته
+ من خوب......
( از حال می‌ره )
- ات ، ات ، اتتتتت
( میرن بیمارستان ، و بعد از نیم ساعت دکتر میاد بیرون )
۹همراه خانم ات کی هستن ؟
- منم
۹ خیلی خون ازشون رفته ، نیاز به خون دارن
- گروه خونیشون چیه ؟
۹ آ مثبت
- من میتونم بهش خون بدم
۹ پس بیاین شروع کنیم
- حتما
( خون میده و ات میگیره و ات بالاخره بهوش میاد )
+ اینجا کجاست ؟ شوگا کوش ؟
- اینجام
توی بیمارستانی
۹ بهوش اومدین ؟ خانم پارتنرتون بهتون خون دادن
+ کی؟
۹ پارتنرتون ، مگه ایشون پارتنرتون نیست ؟
+ آها بله ، باشه ممنون
( دکتر می‌ره )
+تو بهم ، خون.....دا....دی؟
- اهوم
+ چرا ؟
- چون تو دوست قدیمی هستی
+ آها باشه ، چی ؟
- میدونستم یادت نمیاد
+ من و تو ؟ دوست قدیمی ؟!
- آره ، دیگه
(شوکا شروع می‌کنه خندیدن )
+ چته ؟
-اسکولت کردمممممم
+ مسخره
- هاهاها
( این یه هفته تموم میشه و برمیگردن به خونه )
+ سلام، مونا دلم برات تنگ شده بود
؟ خانم خانم ، توی خونه چند تا گروگانگیر هست ، گفتن بهتون چیزی نگم
+ چی ؟
باشه برو تو
؟ مواظب باشین
( ات با اسلحه وارد میشه )
+ چی ؟! آدمای شوگا ؟!!!!
( ات شروع می‌کنه تیر زدن و همینجور که تیر میزنن ، یکی از پشت با دستمال ات رو بیهوش می‌کنه )
( فردا صبح ، وقتی که آت چشمش رو باز می‌کنه )
+ شوگا؟!
- چیه فکر کردی ، واقعا دیگه دشمنم نیستیم ؟
+ اشغال ، عوضی
دستم بهت میرسه
دیدگاه ها (۹)

پارت هشتم فیک من عاشق دشمنم شدم: -میدونی با اینکار توی خیلی ...

پارت نهم فیک من عاشق دشمنم شدم: ( وقتی ات و مونا رفتن بالا ،...

پارت ششم فیک من عاشق دشمنم شدم:- ( راز من این هست که ..........

بچه هااا ناشناسم :https://harfeto.timefriend.net/16897115397...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

پارت ۳۴لارا از تو عمارت میره بیرون و ات رو به جیمین میگه ات:...

پارت ۳۶ات: بالاخره میتونیم بریم جیمین: اره ات: اخیش بالاخره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط