چدپارتی جیمین وقتی عضو هشتمی و....
part 3
چندهفته بعد
جیمین و اعضا تو این چند هفته مرتبا به بیمارستان می رفتن و حال ات رو میپرسیدن جیمین هر ساعت که آزاد میشد میومد بیمارستان و از دکتر ات حالش رو میپرسید
جیمین:خانم دکتر حال ات چطوره؟
دکتر:ایشون وضعیتشون خیلی بهتره اگه اتفاقی نیفته فردا به یه بخش دیگه منتقلشون میکنیم
جیمین:میتونم برم ببینمش
دکتر:حتما
جیمین ویو:در اتاق ات رو باز کردم و رفتم کنارش نشستم و دستاشو گرفتم
جیمین:هیی دیدی بهت گفتم این جاده خطرناکه نباید بری حالا دیدی الان اینجایی و منم منتظرم دوباره بلند بشی منو بغل کنی ات نمیدونی چقدر دلم برای بوی موهات تنگ شده نمیدونی چقدر دلم برای جیمین صدا زدنات تنگ شده ات بدون تو انگار یه تیکه از من نیست پس لطفا زودتر بلند شو و از این خواب بد بیدارم کن و بگو که تو هیچیت نشده و حالت خوبه(با بغض)
فردا
اعضا به بیمارستان میان و میبینن ات رو دارن به یه بخش دیگه منتقل میکنن و خوشحال شدن که ات حالش بهتر شده و تا ۱ ماه بعد ات بهوش اومد
ات ویو:چشمامو باز کردم یکم تار میدیدم چند بار پلک زدم حس کردم یکی رو دستم خوابیده پایین رو نگاه کردم دیدیم جیمین رو دستم خوابیده اسمشو صدا زدم
ات:جیمین
جیمین:ات دو دقیقه دیگه بلند میشم
ات:جیمین
جیمین یهو از خواب میپره و میبینه ات بهوش اومده و با ذوق بغلش میکنه
جیمین:نمی دونی چقدر منتظر موندم تا زیبای خفته بالاخره بیدار شد
ات:مگه چقدر خوابیده بود
جیمین:۴ ماه و ۲۲ روز و ۱۲ ساعت و۴۵ دقیقه
ات:چقدر دقیق
جیمین:ات دیگه حق نداری بدون من جایی بری
ات:چشم
جیمین:چرا وقتی بهت میگم یه جا خطرناکه تو باز کار خودتو میکنی؟(عصبی و یکم داد)
ات:جیمین از الان داری اینجوری باهام رفتار میکنی و امر و نهی میکنی(با بغض)
جیمین:ببخشید خوشگلم هر چی میگم به صلاح خودته اما یکم تن صدامو میارم پایین تر خوبه؟
ات:اوهوم
جیمین به اعضا زنگ میزنه و اعضا هم میان و ات بعد از دو روز مرخص میشه و با جیمین به خوبی زندگی میکنن
میدونم بد شد😪
ولی
امیدوارم خوشتون بیاد🥺❤
لایک و حمایت فراموش نشه کیوتا❤
چندهفته بعد
جیمین و اعضا تو این چند هفته مرتبا به بیمارستان می رفتن و حال ات رو میپرسیدن جیمین هر ساعت که آزاد میشد میومد بیمارستان و از دکتر ات حالش رو میپرسید
جیمین:خانم دکتر حال ات چطوره؟
دکتر:ایشون وضعیتشون خیلی بهتره اگه اتفاقی نیفته فردا به یه بخش دیگه منتقلشون میکنیم
جیمین:میتونم برم ببینمش
دکتر:حتما
جیمین ویو:در اتاق ات رو باز کردم و رفتم کنارش نشستم و دستاشو گرفتم
جیمین:هیی دیدی بهت گفتم این جاده خطرناکه نباید بری حالا دیدی الان اینجایی و منم منتظرم دوباره بلند بشی منو بغل کنی ات نمیدونی چقدر دلم برای بوی موهات تنگ شده نمیدونی چقدر دلم برای جیمین صدا زدنات تنگ شده ات بدون تو انگار یه تیکه از من نیست پس لطفا زودتر بلند شو و از این خواب بد بیدارم کن و بگو که تو هیچیت نشده و حالت خوبه(با بغض)
فردا
اعضا به بیمارستان میان و میبینن ات رو دارن به یه بخش دیگه منتقل میکنن و خوشحال شدن که ات حالش بهتر شده و تا ۱ ماه بعد ات بهوش اومد
ات ویو:چشمامو باز کردم یکم تار میدیدم چند بار پلک زدم حس کردم یکی رو دستم خوابیده پایین رو نگاه کردم دیدیم جیمین رو دستم خوابیده اسمشو صدا زدم
ات:جیمین
جیمین:ات دو دقیقه دیگه بلند میشم
ات:جیمین
جیمین یهو از خواب میپره و میبینه ات بهوش اومده و با ذوق بغلش میکنه
جیمین:نمی دونی چقدر منتظر موندم تا زیبای خفته بالاخره بیدار شد
ات:مگه چقدر خوابیده بود
جیمین:۴ ماه و ۲۲ روز و ۱۲ ساعت و۴۵ دقیقه
ات:چقدر دقیق
جیمین:ات دیگه حق نداری بدون من جایی بری
ات:چشم
جیمین:چرا وقتی بهت میگم یه جا خطرناکه تو باز کار خودتو میکنی؟(عصبی و یکم داد)
ات:جیمین از الان داری اینجوری باهام رفتار میکنی و امر و نهی میکنی(با بغض)
جیمین:ببخشید خوشگلم هر چی میگم به صلاح خودته اما یکم تن صدامو میارم پایین تر خوبه؟
ات:اوهوم
جیمین به اعضا زنگ میزنه و اعضا هم میان و ات بعد از دو روز مرخص میشه و با جیمین به خوبی زندگی میکنن
میدونم بد شد😪
ولی
امیدوارم خوشتون بیاد🥺❤
لایک و حمایت فراموش نشه کیوتا❤
۹.۶k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.