blackgirl

#black_girl
#part_1
ویو ا.ت :

امروز قرار بود بین پسرا و دخترا یه مد لباس برگذار بشه برای همین باید لباس می‌بردیم و تو مدرسه عوض میکردیم

چون من سر گروه بودم به دخترا گفتم یه استایل خفن مشکی بزنن

لباس.مو و برداشتم و با کیفم از خونه زدم بیرون

سوار ماشین شدم و حرکت کردم به سمت مدرسه

وقتی رسیدم مدرسه همه داشتن درمورد لباساشون حرف میزدن و منو میدیدن ساکت میشدن (پوزخند)

رفتم داخ.ل کلاس تا وا.رد شدم خوردم به یکی


هوشی : هی حواست کجاست
اوو میبینم همسر آیندم اینجاسس

ا.ت : من به خاطر تو هم که شده فامیلی کوانو از اسمم بر میدارم

هوشی : موفق باشی بی.ب

ا.ت : خف.ه شو بابا

لینا : چته تو دختر ، اون کر.اش همس بعد تو اینجوری باهاش حرف میزنی؟

ا.ت : لینا چیمیگی ، خودت میدونی که از پسرا مت.نفرم ، نه؟

لینا : باشه بابا ببخشید ، بی.بب( خنده)

ا.ت : لینا میزنم لح.ت میکنمااا


لینا : خب اینارو ول کن ، لباس.تو ببینم؟


ا.ت : نه نمیشه ، میخوام تو ت.نم ببینی

لینا : عههه ، باشهه

ا.ت : نگفتن کی قراره بریم پروو کنیم؟

اینا : چرا گفتن

─━─━─• · ·
دیدگاه ها (۳)

#black_girl #part_2ویو ا.ت : ا.ت : کی؟لینا : نیم ساعت دیگها....

#black_girl               #part_3☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ویو ا.ت ...

فیک آوردم براتون🙊💗☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆نام فیک : Black girlژان...

#وانشات☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆وانشات از وونو:ساعت دوازده ظهر بود و چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط