آلزایمر بگیرم

آلزایمِر بِگیرَم،
لِباسی که می‌پَسندی را بِپوشَم،
کنارِ پَنجره بِنشینَم،
پَرنده را نَفَهمَم،
پاییز را نَفَهمَم،
بَرف را نَفَهمَم،
اُردی بِهِشت را نَفَهمَم،
فَراموش کنَم که نَدارَمِت...♥🌱
که نیستی،...
هَر روز
مُنتَظرِ آمَدَنِت بِمانَم :) 💫






《 دیگَر دَر مآ
شورِ مُردَن هَم نیست ...🌱🌓 》




#آناهیتا
دیدگاه ها (۱)

گفتی زِندگیم چِطور بود؟![شَبيه به چهارراهِ وَليعَصر، حُدوداى...

اون دیالوگِ فیلمِ حوضِ نَقاشی بود که بابایِ سُهیل بِهِش میگه...

دِلَم یک خوآب میخوآهَد ،شَبیهِ خوآبِ عَصرِ یک روزِ بُلندِ تآ...

#خُدایا شُکرِتامّآ چِرا دِلتنگی رو آفریدی؟؟!🌙💛《 این آهَنگ،هَ...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

P¹⁸**ویو تینا**ساعت پنج صبح، صدای زنگ ساعت با لحنی ملایم، هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط