بچها گناه داشتین ات مرد گفتم دو پارتیش کنم
بچها گناه داشتین ات مرد گفتم دو پارتیش کنم
ته ویو
از مطب روانپزشکی بیرون اومدم به توصیه دکتر باید قدم میزدم بعد از ات افسردگی شدیدی به سراغم اومده بود داشتم پیاده روی میکردم که یکی زنگ زد
ته:الو بفرمایین
؟:سلام آقای ته شمایین؟همسر خانم ات
با شنیدن اسم ات خشکم زد
ته:ب...بله خودم هستم
؟:ما از بیمارستان زنگ میزنیم ایشون ۲ ساله که در کما به سر میبرند و وقتی به هوش اومدن اسم شما رو تکرار میکردن
یعنی ات زندس؟خیلی خوشحال بودم
ته:ک....کدوم بیمارستان
؟:بیمارستان می چون وو
راه افتادم سمت بیمارستان تو راه گریم گرفت
ته:ات عزیزم دارم میام فداتشم
رسیدم سریع وارد بیمارستان شدم
ته:ببخشید اتاق خانم ات کجاس
؟:ایشون تازه به هوش اومدن راهروی سوم سمت راست در ۶۷م
رفتم و.......
ته:ا....ات عزیزم خودتی؟
ات:ته ته......خودتی؟
سریع رفتم بغلش کردم و لبامو روی لبش گزاشتم و آروم میمکیدم بعد از ۵ مین از هم جدا شدیم
ته:دیگه هق نداری ترکم کنی....فهمیدی؟
ات:بله ناخدا(خنده)
ته:خوبه(خنده)
پرش زمانی ۱۰ سال بعد(ینی من ریدم به این پرش زمانی خودم به مولا)
لینیا:بابایی یه چیز بگم ناراحت نمیشی
ته:جونم دخترم
لینیا:من عاشق هم مهد کودکیم شدم اونم اعتراف کرده میشه که دوس پسرم باشه
ته:هن؟چن سالته
لینیا:۷
ته:هوفففففف باشه شیطونکم اسمش چیه؟
لینیا:اسمش.....لی مین وو
ته:باشه عزیزم.....ات
ات:جونم
ته:باید به فکر بچه دوم باشیم
ات:جلو بچه زشته
ته:بچه خودش دوس پسر داره
اینا باهم خندیدن و زندگی خوشی داشتن
~~~~~~~~~~~~~~~
چطور بود؟
ته ویو
از مطب روانپزشکی بیرون اومدم به توصیه دکتر باید قدم میزدم بعد از ات افسردگی شدیدی به سراغم اومده بود داشتم پیاده روی میکردم که یکی زنگ زد
ته:الو بفرمایین
؟:سلام آقای ته شمایین؟همسر خانم ات
با شنیدن اسم ات خشکم زد
ته:ب...بله خودم هستم
؟:ما از بیمارستان زنگ میزنیم ایشون ۲ ساله که در کما به سر میبرند و وقتی به هوش اومدن اسم شما رو تکرار میکردن
یعنی ات زندس؟خیلی خوشحال بودم
ته:ک....کدوم بیمارستان
؟:بیمارستان می چون وو
راه افتادم سمت بیمارستان تو راه گریم گرفت
ته:ات عزیزم دارم میام فداتشم
رسیدم سریع وارد بیمارستان شدم
ته:ببخشید اتاق خانم ات کجاس
؟:ایشون تازه به هوش اومدن راهروی سوم سمت راست در ۶۷م
رفتم و.......
ته:ا....ات عزیزم خودتی؟
ات:ته ته......خودتی؟
سریع رفتم بغلش کردم و لبامو روی لبش گزاشتم و آروم میمکیدم بعد از ۵ مین از هم جدا شدیم
ته:دیگه هق نداری ترکم کنی....فهمیدی؟
ات:بله ناخدا(خنده)
ته:خوبه(خنده)
پرش زمانی ۱۰ سال بعد(ینی من ریدم به این پرش زمانی خودم به مولا)
لینیا:بابایی یه چیز بگم ناراحت نمیشی
ته:جونم دخترم
لینیا:من عاشق هم مهد کودکیم شدم اونم اعتراف کرده میشه که دوس پسرم باشه
ته:هن؟چن سالته
لینیا:۷
ته:هوفففففف باشه شیطونکم اسمش چیه؟
لینیا:اسمش.....لی مین وو
ته:باشه عزیزم.....ات
ات:جونم
ته:باید به فکر بچه دوم باشیم
ات:جلو بچه زشته
ته:بچه خودش دوس پسر داره
اینا باهم خندیدن و زندگی خوشی داشتن
~~~~~~~~~~~~~~~
چطور بود؟
۴.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.