داداش

داداش؟

ویو مینسو:
هوف امروز وقتی که کلاس زبان تموم شد میخواستم برم خونه که به پسری جلوم رو گرفت
&میتونم شمارتون رو داشته لیدی زیبا
+نه
&کجا یکم خوش بگذرونیم
+برو کنار
&نوچ نوچ نوچ نمی‌زارم
+تو کی باشی که نزاری اصلا میدونی داداشی من کین برو کنار اگه نری دودمان تو به فنا میدن
&اره می‌دونم قاتلای زنجیره ی بیشرفی که همرو می‌کشن
+راجب داداشی من درست حرف بزن (سیلی)
&تو الان چه گوهی خوردی بچها ببریدش تو اتاق باید یه درس حسابی بهش بدیم
+ولم کنید میگم ولم کنید
&ببند دهنتو
هفت ساعت بعد
ویو مینسو:
هفت ساعت بکوب منو کتک زدن کلا سیاه و کبود شده بودم اما چون لباسم پوشیده بود اصلا مشخص نبود اما ساعت یک شب بود داداشام منو میکشن آروم کلیدو انداختم تو در به امید اینکه خوابیده باشن اما با چیزی که دیدم هوری دلم ریخت
💞 ببخشید کمه اما ساعت یک بیشتر می‌زارم 💞
موضوعش اسلاید بعدیه و یکم درخواست داده بودم که یه فیک شبیه فیک ترس بنویسم با پایان غمگین این فیک هم درخواستی اونه هم درخواستی بالا
دیدگاه ها (۷)

💞 ادامه ی پارت اول 💞داداش؟+داداشام مثل اجل معلق (عه بی ادب) ...

داداش ؟+اولش میخواستم زخمامو پانسمان کنم اما بعدش با خودم گف...

چنتا اسم دختر کره ای خوب بگین فیک جدید و شروع کنم مغزم ریده ...

-اما تقص+هشش بسه دگه گذشت ولش کن-اشک+هوف توم شدی مثل این بچه...

آبنبات تلخ

You must love me... P9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط