پارت

#پارت65
+خب میشنوم...
کرم:نمیدونم چرا و برای چی یهویی نظرت عوض شد که با من ازدواج کنی ولی ازت یه چیزی میخام‌...
+چی؟
کرم:ببین کیانا من نمیدونم مادر جون میخاد چیکار کنه واصلا برای چی اصرار داره به ازدواج من و تو،ولــــی میخام حالا که اینطور شده باهام راحت باشی،ن این که ازم دور باشی،اگه نمیتونی به عنوان نامزدم باشی میتونی به عنوان دوست کنارم باشی فقط آتش بس بزن چون من حوصله جنگ و دعوا رو اصلا ندارم
+یعنی من به عنوان دوستت کنارت باشم
خندید و گفت:ن دیگه،هرجا لازم باشه نامزدمی اینی که میگم به عنوان دوست بین من و تو فقط
به حرفاش فک کردم همچین بی راه هم نمیگه شاید اینطوری بهتر باشه و بقیه هم فک کنن ما باهم مشکلی نداریم واسه همین رو بهش گفتم:باشه،فقط یه چیزی..
کرم:چی؟
+اینقده رو اعصاب من نرو،من حوصله ندارم اصلا از دیروز تا حالا به اندازه یک سال تمام حرص خوردم از دستت
با این حرفم خندید وگفت:سعی میکنم ولی قول نمیدم چون حرص خوردنت خیلی باحال
+گمشو بینم،بچه پرووووو
کرم:خب،چیکار میکنی؟قبوله؟؟
+ااااامممممم،بنظرم پیشنهاد خوبیه
کرم:اوکی،قول؟
دستشو اورد جلو منم دستمو بردم و دستشو گرفتم و گفتم:قول....
#loveintime
لطفا به اشتراک بزارید👆🙏
@roman._.loveintime
دیدگاه ها (۱)

#پارت66بعد از این که با کرم حرف زدیم رو کردم به جمع و حواسمو...

#پارت67با این حرف همه برگشتن سمتم سهیل گفت:کیانا حداقل میزاش...

#پارت64همینطور داشتم با خودم حرف میزدم،یهو که سرمو بلند کردم...

#پارت63+تو چرا اینجانشستی؟برگشت سمت منو گفت:منظورت چیه چرا ا...

عشق ممنوع

مرگ بی پایان پارت ۲۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط