پارت پنجاه پنج

پارت پنجاه پنج

چی؟چی داری میگی چرت و پرت نگو

رام:من سالن اصلی بودم ک شنیدم ولی ماری خودش اونجا نبود گفتم بهت بگم
اگه واقعا دوسش داری نزار از دستت بره

ننن ،امکان ندارع
{{ورژن عصبیش شروع شد}}

ن ماری نمیتونه مگر اینکه از رو جنازم رد شن ماری رو به نری بدن!

ن هوفففف



ماری**

داشتم میرفتم ک ببینم مامانم چی میخواد بگه ک اونیکس زنگ زد


بله؟

اونیکس:کجایی؟

چیشدع؟

اونیکس:ماری سگم نکن فقط جواب بدع کجایی

حیاط پشتیم دارم میرم پیش مامانم

اونکیس:از اونجا تکون بخوری خودمو خلاص میکنم

چته؟

گوشی رو روم قطع کرد این چش بود عصبی بود خدا میدونه باز چی شده


اومد بلاخره ولی این چه وضعیه پر حرص کشوند به گوشه

همینجوری زل زده بود به چشمم و هزار تا سوال داشت با نگاش ازم میپرسید

..

امم اونیکس؟میشه بگی چیشده داری میترسونی

اونیکس:ن ماری باورم نمیشه تو انقدر نمیتونی بد باشی

منظورت چیع؟ میشه باهام روراست باشی؟

اونیکس:ماری تو ...

من چی؟

اونیکس:تو داری ازدواج میکنی؟

چی؟من کی ازدواج میخوام بکنم ک خودمم خبر ندارم ؟

اونیکس:ماری سوال منو با سوال تحویل ندع تو چشم زل بزن و بگو ک خبر نداری باورت کنم

ببین اونیکس من از هیچی خبر ندارم نکنه ب من شک داری؟

اونیکس:به تو ن به خودم شک دارم که برات کافی نباشم بخوای همچین کاری رو با من کنی

ن ب جون خودمو خودت قسم میخورم از هیچی خبر ندارم

اونیکس:پس داری میگی ک میخوان ب زور ازدواجت بدن،مگر اینکه از رو جنازم رد شن

نمیدونم،ولی الان مامانم زنگ زد میرم پیشش تا ببینم قضیه چیه فقط میشع تو یکم آرومم باشی خیلی عصبی بنظر میرسی

اونیکس:آروم؟ ((پوزخند))ه الان من اینجارو ب اتیش نکشیدم کافی نیست یا اون خری رو ک میخواد باهات ازدواج کنه رو نکشتم ؟یا

بسه بسه باشه قبول ولی تو هیج کاری نکن بهت قول میدم درستش کنم باشه؟
دیدگاه ها (۰)

پارت پنجاه ششاونیکس خیلی عصبی بود من تا این حد ندیده بودمش ا...

پارت بعدی رو فردا میذارم

پارت پنجاه چهارلوکاس:عاجاس:راستی لوکاس ب کی حس داری ها؟رام:چ...

پارت بعدی رو شب میزارم

پارت سیو هفتماونیکس**لنا لوکیشن دادو منم زود حرکت کردم ماری*...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط