آنیا سریع میزنه بیرون
آنیا سریع میزنه بیرون
ذهن آنیا : باید همون موقع میکشتمش
بعد از اون دامیان هر چقدر سعی کرد با آنیا حرف بزنه آنیا پیچوند
این رود تا ۵ هفته ادامه داشت تا
یه روز آنیا حالش بد شده بود و رفته بود اوتاق بهداشت
از زبان آنیا
کسی نبود واسه همین یه زره دراز کشیدم
که یدفه در واز شد یکی اومد تو اون اون
دامیان بود
پاشدم برم بیرون که دامیان دستشو دور کمرم حلقه کرد و از پشت بغلم کرد
آنیا : چی چی کار می کنی
ولم کن
دامیان: تا نگی چرا آنقدر جدیدا ازم دوری میکنی نمیزارم بری
ببخشید کوتاه بود چیزی به ذهنم نرسید
ذهن آنیا : باید همون موقع میکشتمش
بعد از اون دامیان هر چقدر سعی کرد با آنیا حرف بزنه آنیا پیچوند
این رود تا ۵ هفته ادامه داشت تا
یه روز آنیا حالش بد شده بود و رفته بود اوتاق بهداشت
از زبان آنیا
کسی نبود واسه همین یه زره دراز کشیدم
که یدفه در واز شد یکی اومد تو اون اون
دامیان بود
پاشدم برم بیرون که دامیان دستشو دور کمرم حلقه کرد و از پشت بغلم کرد
آنیا : چی چی کار می کنی
ولم کن
دامیان: تا نگی چرا آنقدر جدیدا ازم دوری میکنی نمیزارم بری
ببخشید کوتاه بود چیزی به ذهنم نرسید
۲.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.