داخل اوتاق
داخل اوتاق
مامان دامیان داره از اعصبانیت میترکه
آنیا : اااا میشه بگید واسه چی خواستید تنها منو ببینید؟
مامان دامیان: فکر کردی پسر من اسباب بازیه ؟
«با اعصبانیت و داد»
مامان دامیان میاد جلو و یه سیلی به آنیا میزنه آنقدر سفت که آنیا میوفته زمین
مامان دامیان: چقدر میگیری دیگه جلو چشم پسرم نباشی ؟
ها یا نکنه یه خونه میخوای ؟
آنیا ذهن:پس از اولم داشتی تظاهر به خوشحالی میکردی
مامان دامیان میره سمت گاوصندوقی که اونجاس و یه عالمه دلار در میاره و محکم میکوبه به سر آنیا
آنیا : آاا
مامان دامیان : چیه کافی نیست
چقدر دیگه میخوای
آنیا : دیگه کافیه «با داد و گریه»
من به این پولای کثیف شما هیچ احتیاجی ندارم
نگران نشید درباره این موضوع به هیچ کس نمیگم
پا میشه خودشو درست میکنه و میره
دامیان: آنیا مشکلی پیش اومده ؟
حالت خوبه ؟
آنیا : من خوبم
باید دیگه برم یکم کار دارم
خدافظ
دامیان:و وا یسا
مامان دامیان داره از اعصبانیت میترکه
آنیا : اااا میشه بگید واسه چی خواستید تنها منو ببینید؟
مامان دامیان: فکر کردی پسر من اسباب بازیه ؟
«با اعصبانیت و داد»
مامان دامیان میاد جلو و یه سیلی به آنیا میزنه آنقدر سفت که آنیا میوفته زمین
مامان دامیان: چقدر میگیری دیگه جلو چشم پسرم نباشی ؟
ها یا نکنه یه خونه میخوای ؟
آنیا ذهن:پس از اولم داشتی تظاهر به خوشحالی میکردی
مامان دامیان میره سمت گاوصندوقی که اونجاس و یه عالمه دلار در میاره و محکم میکوبه به سر آنیا
آنیا : آاا
مامان دامیان : چیه کافی نیست
چقدر دیگه میخوای
آنیا : دیگه کافیه «با داد و گریه»
من به این پولای کثیف شما هیچ احتیاجی ندارم
نگران نشید درباره این موضوع به هیچ کس نمیگم
پا میشه خودشو درست میکنه و میره
دامیان: آنیا مشکلی پیش اومده ؟
حالت خوبه ؟
آنیا : من خوبم
باید دیگه برم یکم کار دارم
خدافظ
دامیان:و وا یسا
۲.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.