ویو ا. ت
ویو ا. ت
قرار شد پس فردا شب بریم سمت ویلا پدر بزرگم توی بوسان
..........
شب
رفتیم که بخوابیم و خب همش با خودم فکر میکردم که مامان بزرگم زنگ خوش شانسی بود که همچین شوهری داشت پدر بزرگم هم جذابه و هم خوشتیپ کی که اونو نخاد یه لحظه تازه به خودم اومدم دیدم دارم همچین حرفایی میزنم خندم گرفت اخه من کجا و اون کجا چه انتظاری دارم مگه میشه پدر بزرگم بیاد با من رل بزنه
با همین فکرا به خواب رفتم
......... فردا صبح
ویو جونگ کوک
صبح زود پاشدم رفتم حموم
از موقعی که مریان ( زن جونگ کوک)مرده اصلا نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم من بدون اون هیچم دلم براش خیلی تنگ شده ولی یه چیزی خیلی اینجا عجیبه مریان قبل مرگش بهم گفت میتونست آیندرو همیشه ببینه و میگفت من یه روزی.......
مامانم اومده خونه الانم میخاد گوشیمو چک کنه پس ساعت ۲ صب اپ میکنم براتون بای
قرار شد پس فردا شب بریم سمت ویلا پدر بزرگم توی بوسان
..........
شب
رفتیم که بخوابیم و خب همش با خودم فکر میکردم که مامان بزرگم زنگ خوش شانسی بود که همچین شوهری داشت پدر بزرگم هم جذابه و هم خوشتیپ کی که اونو نخاد یه لحظه تازه به خودم اومدم دیدم دارم همچین حرفایی میزنم خندم گرفت اخه من کجا و اون کجا چه انتظاری دارم مگه میشه پدر بزرگم بیاد با من رل بزنه
با همین فکرا به خواب رفتم
......... فردا صبح
ویو جونگ کوک
صبح زود پاشدم رفتم حموم
از موقعی که مریان ( زن جونگ کوک)مرده اصلا نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم من بدون اون هیچم دلم براش خیلی تنگ شده ولی یه چیزی خیلی اینجا عجیبه مریان قبل مرگش بهم گفت میتونست آیندرو همیشه ببینه و میگفت من یه روزی.......
مامانم اومده خونه الانم میخاد گوشیمو چک کنه پس ساعت ۲ صب اپ میکنم براتون بای
۷.۵k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲