فیک وقتی خواهر نامجون هستی و جین عاشقته
پارت۶
&دارید چی کار میکنید(داد)
از هم جدا شدن
همه اومده بودن ببینند چی شده
°هیچی من به جیا اعتراف کردم
&شما قرار میزارید
°از امروز
√=@#:_خوشبخت بشید
که یک دفعه صدای جیغ جنی اومد همه دویدن سمت اتاق جنی
:آبجی حالت خوبه
+(گریه)نه خواب دیدم دارم میمیرم
:آروم باش
_ی لیوان آب آورد برای جنی
_بیا جنی آب بخور
+آب رو از دست جین گرفت
+(گریه)ممنون
:بغلش کرد
:آبجی جون حالت خوب میشه
+حرف های دکتر رو شنیدم
:خوب
+اگه زنده از اتاق عمل بیرون نیام چی
:این حرفارو نزنی ها باشه
+باشه
:اشک های جنی رو پاک کرد
:راستی ی خبر
+چی شده
:جیا و کوک باهم قرار میزارن
+چی جیا
∆زهر مار
+تو که از کوک متنفر بودی
∆ما فقط باهم دعوا میکردیم همین
+اوکی اوکی
:راستی امشب بریم شهر بازی
+_#@&∆√°=یس
خماری
#فیک
&دارید چی کار میکنید(داد)
از هم جدا شدن
همه اومده بودن ببینند چی شده
°هیچی من به جیا اعتراف کردم
&شما قرار میزارید
°از امروز
√=@#:_خوشبخت بشید
که یک دفعه صدای جیغ جنی اومد همه دویدن سمت اتاق جنی
:آبجی حالت خوبه
+(گریه)نه خواب دیدم دارم میمیرم
:آروم باش
_ی لیوان آب آورد برای جنی
_بیا جنی آب بخور
+آب رو از دست جین گرفت
+(گریه)ممنون
:بغلش کرد
:آبجی جون حالت خوب میشه
+حرف های دکتر رو شنیدم
:خوب
+اگه زنده از اتاق عمل بیرون نیام چی
:این حرفارو نزنی ها باشه
+باشه
:اشک های جنی رو پاک کرد
:راستی ی خبر
+چی شده
:جیا و کوک باهم قرار میزارن
+چی جیا
∆زهر مار
+تو که از کوک متنفر بودی
∆ما فقط باهم دعوا میکردیم همین
+اوکی اوکی
:راستی امشب بریم شهر بازی
+_#@&∆√°=یس
خماری
#فیک
۱۰.۰k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.