گناهکار part
( گناهکار ) ۶۷ part
ات : جوابتو از جیمین گرفتی دیگه لازم نیست من چیزی بگم
قدم برداشت تا از کنارش رد بشه اما بازوش اسیر دست هه کیو شد
هه کیو : دختره احمق تو نمیتونی جیمینو از من بگیری من میدونم ازدواج شما واقعی نیست اون میاد پیش من
خنده مزخرفی کرد و ادامه داد : اگه دوست داشت هیچوقت ولت نمیکرد
کمی قلبش شکست اما به روی خودش نیاورد با بازوش از دست هایش جدا کرد و دست گذاشت روی شونه اش و جلوی درب کنارش زد با خونسردی کامل لب زد ات : جیمین الان شوهر منه پدر بچمم هست پس نیازی به کسی که بهش حال میده نیازی نداره منم نیست قبلاً چی بودی براش اما الان من زنش هستم خانم هه کیو
بعد از گفته هایش از سرویس بیرون رفت حالت چهره اش گیج و غمگین مانند شد شد یعنی جیمین قبلاً باهاش رابطه داشت اگه الان هم باهاش در ارتباط باشه چی ؟ به سالن رسید،
بلافاصله به جمع آنهایی که توی سالن مشغول خوردن قهوه بودند جیمین با دیدن همسرش و هه کیو آی که پست سرش می آمد اخمی کرد اگه دورغ بهش گفته بود چی ؟
ات گیج کنار جیمین نشست با صدای جیمین دریای افکارش بهم خورد
جیمین : سرت درد میکنه به لی هی میگم برات قرص بیاره
ات : نه نیاز نیست خوب میشم
هه کیو کیفش رو برداشت و به سمته آنها آمد
هه کیو : من دیگه میرم باید به یه قرار برسم
یونگ آئه: خدانگهدار مراقب خودت باش
هه کیو : بایی
با قدم های پر عجله ای عمارت را ترک کرد یون بیول که دیگه خسته شده بود با نگاهش به مادرش فهماند ات تمام دادن سرش اکتفا کرد
روبه جیمین گفت : دیگه بریم خونه
جیمین که مشغول گوشی اش بود سریع در جیب گذاشت و لب زد
جیمین : باشه بریم
از روی مبل بلند شدند به همراه اش بقیه هم بلند شدند مین سو : هنوز که زوده
جیمین : زنم خسته شده دیگه میریم
ات چشم غره ای بهش رفت بخاطر گفتن٫ زنم ٫ بلافاصله به سمته درب سالن حرکت کردند بعد از خداحافظی سوار ماشین شدند
در تمام راه جیمین همش سرش تو گوشی بود این به شدت ات رو عصبی میکرد کنجکاو بود که داره با کی حرف میزنه در ذهنش لحظه ای چرخید
/ نکنه داره با هه کیو حرف میزنه .... نه نه اگه ازدواج مون واقعی هم نباشه اون نمیتونه بهم خیانت بکنه /
ات : جوابتو از جیمین گرفتی دیگه لازم نیست من چیزی بگم
قدم برداشت تا از کنارش رد بشه اما بازوش اسیر دست هه کیو شد
هه کیو : دختره احمق تو نمیتونی جیمینو از من بگیری من میدونم ازدواج شما واقعی نیست اون میاد پیش من
خنده مزخرفی کرد و ادامه داد : اگه دوست داشت هیچوقت ولت نمیکرد
کمی قلبش شکست اما به روی خودش نیاورد با بازوش از دست هایش جدا کرد و دست گذاشت روی شونه اش و جلوی درب کنارش زد با خونسردی کامل لب زد ات : جیمین الان شوهر منه پدر بچمم هست پس نیازی به کسی که بهش حال میده نیازی نداره منم نیست قبلاً چی بودی براش اما الان من زنش هستم خانم هه کیو
بعد از گفته هایش از سرویس بیرون رفت حالت چهره اش گیج و غمگین مانند شد شد یعنی جیمین قبلاً باهاش رابطه داشت اگه الان هم باهاش در ارتباط باشه چی ؟ به سالن رسید،
بلافاصله به جمع آنهایی که توی سالن مشغول خوردن قهوه بودند جیمین با دیدن همسرش و هه کیو آی که پست سرش می آمد اخمی کرد اگه دورغ بهش گفته بود چی ؟
ات گیج کنار جیمین نشست با صدای جیمین دریای افکارش بهم خورد
جیمین : سرت درد میکنه به لی هی میگم برات قرص بیاره
ات : نه نیاز نیست خوب میشم
هه کیو کیفش رو برداشت و به سمته آنها آمد
هه کیو : من دیگه میرم باید به یه قرار برسم
یونگ آئه: خدانگهدار مراقب خودت باش
هه کیو : بایی
با قدم های پر عجله ای عمارت را ترک کرد یون بیول که دیگه خسته شده بود با نگاهش به مادرش فهماند ات تمام دادن سرش اکتفا کرد
روبه جیمین گفت : دیگه بریم خونه
جیمین که مشغول گوشی اش بود سریع در جیب گذاشت و لب زد
جیمین : باشه بریم
از روی مبل بلند شدند به همراه اش بقیه هم بلند شدند مین سو : هنوز که زوده
جیمین : زنم خسته شده دیگه میریم
ات چشم غره ای بهش رفت بخاطر گفتن٫ زنم ٫ بلافاصله به سمته درب سالن حرکت کردند بعد از خداحافظی سوار ماشین شدند
در تمام راه جیمین همش سرش تو گوشی بود این به شدت ات رو عصبی میکرد کنجکاو بود که داره با کی حرف میزنه در ذهنش لحظه ای چرخید
/ نکنه داره با هه کیو حرف میزنه .... نه نه اگه ازدواج مون واقعی هم نباشه اون نمیتونه بهم خیانت بکنه /
- ۷.۵k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط