می شود از عشق تو دیوانه شد دیوان نوشت

می شود از عشق تو دیوانه شد دیوان نوشت
صد غزل از آن نگاه و دیده و مژگان نوشت

هرچه زیباروی اگر در محفلی گردند جمع
می شود اسم تو را در صدر این خوبان نوشت

نازنینا! چشم ما مهمان بکن بر یک نظر
ورنه باید این دل آباد را ویران نوشت

آب اگر ریزی به مژگان و چکد بر صورتت
می توان زیبایی این صحنه را باران نوشت

کاش می شد چند واحد درس عشق
تا به دانشگاه چشمان شما مهمان نوشت

نازنین زیبای من قدری به من نزدیک شو
دل که بردی! می توان جان را به تو قربان نوشت

یک نگاه مست و یک لبخند شیرین تو را
می توان در جنگ با هر درد، پشتیبان نوشت

عشق تو همچون گل سرخ بهار است ای عزیز
می توان آیا به این گل، قلب ما گلدان نوشت؟
دیدگاه ها (۴)

تمام شهرمان تغییر کردهدلم در خاطراتم گیر کردهبزرگی نوجوانی م...

سنگ طفلان می کند دیوانه را دیوانه تررقص آتش میکند پروانه را ...

اینکه میگویم دوستت دارممثل روز روشن استاصلا این روشنی روزاین...

پای بر چشمم گذار، ای بهترین مهمان عشق!!!تا به یٌمن مقدمت، بر...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط