پارت 17 عشق دارک من
پارت 17 عشق دارک من
کوک، باید یجوری دل ات رو بدس بیارم اما چه جوری
ویو جیمین
امروز دیگه میخام به ات اعتراف کنم حالا هرچی هم که بشه
ویو ات
امروز میخام نقشه ی دومم رو عملی کنم
رفتم ی نامه برا جیمین نوشتم (خودتون بعدا می خونیدش)
و تمام نامرو رو میز اتاق گذاشتم رفتم حموم آب رو تو وان پر کردم رفتم داخل وان و هر دوتا رگم رو با تیغ زدم و بعد سیاهی متلقققق
ویو جیمین
خوببب بریم ی ناهارو خوب بخوریم(با ذوق😆)
رفتم تو خونه
ات، اتتتتت، بیا وسایل ناهارو گرفتم............... اتتتتتتت....... اتتتتتتتتت تتت
وا چرا این جواب نمیده
رفتم تو اتاقمون دیدم نیس
رفتم در حموم وقتی بازش کردم همون جا پاهام سست شد... اون....... اون... ات بود که تو وان حموم پر خون شده بود
نهه... نهه. نههههههههه...... اتتت. بیدار شو.... تورو خدا بیدار ش. و........ ااتتتتتتتت(با گریه و داد)
سریع ات رو بغل کردم گذاشتم تو ماشین و به سمت بیمارستان رفتم
پرش به بیمارستان
دکتررررررر....... کسی اینجا نیسسس یکی کمک نهههههه دکترررررررررررر (با عر بده)
دکتر، سریع بران کارد رو بیاریننننن (با داد)
دکتر، سریع ببرینش اتاق عمل
جیمین، دکتر تورو خداااا زنم و نجات بدین تورو خدا
دکتر، پسرم ما هر کاری از دستمون بر بیاد رو انجام میدیم
پرش به بعد عمل
جیمین، الان قشنگ 2 ساعت هس که ات داخل اتاق عمل هس و هنوز خبری نشده
دکتر اومد بیرون
دکتر... دکتر ررر... چی شد حال اتم خوبه دیگه نه
دکتر، ما تسلیت میگیم آقای پارک جیمین همسر شما بر اصر خون زیادی که از دس داد و اینک رگ اصلی رو زده فوت شدن
جیمین، یعنی چی. م.. م. مممگهه.. شمااا دددد... ککتترووو.. نیستینننننننننننن(نیستین رو با داد بلندی گفت)
دکتر، آروم باشین آقای پارک
جیمین، چجوریییی آروم باشم داری میگی اتمممممم مردهههاا نه.. نه... نههههههههه
ات رو آوردن بیرون رو بران کارد دراز کشیده بود و یک پار چه ی سفیدی روش بود
ویو کوک
تو خونه بودم که گوشیم زنگ خورد
مکالمه
کوک، بله بفر مایید
جیمین، کوک بیا به بیمارستان (هرچی خودتون دوس دارین دیگه چیزی به ذهنم نرسید)
کوک، جیمین چی شده چرا صدات اینجوریه
جیمین، گفتم زود بیا دیگهههههههههه
کوک، باشه
از زبان آدمین
کوک اومد بیمارستان و با جیمین رنگ پریده و چشمای لخته ی خون و اشکی و پف کرده مواجه شد کوک هرچی سوال میپرسید جواب نمیداد جیمین به سمت سرد خونه حرکت کرد کوک هم پشت سرش و وقتی وارد سرد خونه شده کوک با اتی مواجه شود که روی یتیکه تخت بود و بدن سرد و بی روحی به رنگ گچ بود و لبهایی سرخ و بدنی بی جون
کوک. وقتی این صحنه رو دید حالش خیلیییی بد شد و گفت
کوک، ات.. اتتت.. اتتتتت. بلند شو ترو خدااا تو روو. خدا بیدار شو من کسی دیگرو بجز تو ندارم اگه تو بری من چی کار کنم تورو خدااااا
و همون جا کوک
کوک، باید یجوری دل ات رو بدس بیارم اما چه جوری
ویو جیمین
امروز دیگه میخام به ات اعتراف کنم حالا هرچی هم که بشه
ویو ات
امروز میخام نقشه ی دومم رو عملی کنم
رفتم ی نامه برا جیمین نوشتم (خودتون بعدا می خونیدش)
و تمام نامرو رو میز اتاق گذاشتم رفتم حموم آب رو تو وان پر کردم رفتم داخل وان و هر دوتا رگم رو با تیغ زدم و بعد سیاهی متلقققق
ویو جیمین
خوببب بریم ی ناهارو خوب بخوریم(با ذوق😆)
رفتم تو خونه
ات، اتتتتت، بیا وسایل ناهارو گرفتم............... اتتتتتتت....... اتتتتتتتتت تتت
وا چرا این جواب نمیده
رفتم تو اتاقمون دیدم نیس
رفتم در حموم وقتی بازش کردم همون جا پاهام سست شد... اون....... اون... ات بود که تو وان حموم پر خون شده بود
نهه... نهه. نههههههههه...... اتتت. بیدار شو.... تورو خدا بیدار ش. و........ ااتتتتتتتت(با گریه و داد)
سریع ات رو بغل کردم گذاشتم تو ماشین و به سمت بیمارستان رفتم
پرش به بیمارستان
دکتررررررر....... کسی اینجا نیسسس یکی کمک نهههههه دکترررررررررررر (با عر بده)
دکتر، سریع بران کارد رو بیاریننننن (با داد)
دکتر، سریع ببرینش اتاق عمل
جیمین، دکتر تورو خداااا زنم و نجات بدین تورو خدا
دکتر، پسرم ما هر کاری از دستمون بر بیاد رو انجام میدیم
پرش به بعد عمل
جیمین، الان قشنگ 2 ساعت هس که ات داخل اتاق عمل هس و هنوز خبری نشده
دکتر اومد بیرون
دکتر... دکتر ررر... چی شد حال اتم خوبه دیگه نه
دکتر، ما تسلیت میگیم آقای پارک جیمین همسر شما بر اصر خون زیادی که از دس داد و اینک رگ اصلی رو زده فوت شدن
جیمین، یعنی چی. م.. م. مممگهه.. شمااا دددد... ککتترووو.. نیستینننننننننننن(نیستین رو با داد بلندی گفت)
دکتر، آروم باشین آقای پارک
جیمین، چجوریییی آروم باشم داری میگی اتمممممم مردهههاا نه.. نه... نههههههههه
ات رو آوردن بیرون رو بران کارد دراز کشیده بود و یک پار چه ی سفیدی روش بود
ویو کوک
تو خونه بودم که گوشیم زنگ خورد
مکالمه
کوک، بله بفر مایید
جیمین، کوک بیا به بیمارستان (هرچی خودتون دوس دارین دیگه چیزی به ذهنم نرسید)
کوک، جیمین چی شده چرا صدات اینجوریه
جیمین، گفتم زود بیا دیگهههههههههه
کوک، باشه
از زبان آدمین
کوک اومد بیمارستان و با جیمین رنگ پریده و چشمای لخته ی خون و اشکی و پف کرده مواجه شد کوک هرچی سوال میپرسید جواب نمیداد جیمین به سمت سرد خونه حرکت کرد کوک هم پشت سرش و وقتی وارد سرد خونه شده کوک با اتی مواجه شود که روی یتیکه تخت بود و بدن سرد و بی روحی به رنگ گچ بود و لبهایی سرخ و بدنی بی جون
کوک. وقتی این صحنه رو دید حالش خیلیییی بد شد و گفت
کوک، ات.. اتتت.. اتتتتت. بلند شو ترو خدااا تو روو. خدا بیدار شو من کسی دیگرو بجز تو ندارم اگه تو بری من چی کار کنم تورو خدااااا
و همون جا کوک
۵.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.