پارت 16 عشق دارک من
پارت 16 عشق دارک من
ویو جیمین و کوک
جیمین، به همون آدرسه رسیدمهم زمان با من یک نفر دیگه هم رسید...... اون... اون کوک بود این اینجا چیکار میکرد
کوک، رسیدم به همون آدرس اما جیمینم اون جا بود او اینجا چیکار میکرد
تو اینجا چیکار میکنی(همزمان باهم گفتن)
جیمین، اول تو بگو
کوک، باشه (قزییرو گفت)
جیمین، اییی عوضی ها
کوک، بد ووو دیگه ات تو خطره
جیمین، آره بریم
الکس، به به این دوتا کفتر های عاشقم که بلخره تشریف آوردن
کوک، بگو ات کو آنقدر زر نزن
الکس، اووو چیشد نگرانش شدی
کوک، گفتم بگووووو اتتتتت کجاسسسسس ه. ر. و. م. ز. ا. د. ههههههه(با داد)
الکس، آروم باش بیایید دنبالم
از زبان آدمین
این دوتا دنبال الکس رفتن اما..... یچی زی دیدن که از تعجب خوش کشون زده بود..... ات وست بود به سندلی بسته شده بو و سمت راستش خواهر کوک و سمت چپش خواهر جیمین بود و بالای سرشونم اسید و اره برقی بود کوک و جیمین باید یکی رو انتخاب می کردن کوک اگه ات رو انتخاب میکرد خواهر کوک و جیمین میمردن و فقط ات زنده بود اگه جیمینم خواهرش رو مثلا انتخواب میکرد ات و خواهر کوک میمرد و اثلا راهی نداشتن که یکی ات ر و نجات بده و اون یکی خواهر هاشون رو
ویو کوک
اتتتتتتتتت......... جینوووو (جینو اسم خواهر کوک و رونا هم اسم خواهر جیمین)
جیمین، اتتتتت.... رونااااا
الکس، خوب، خوب، خوب کدوم هاتون این خانم هارو نجات میده........ شماها فقط 10 دقیقه زمان دارین تا یکی از این خانم ها و نجات بدین وگر نه هر 3 تا شون میمیرن
بای بای
الکس رفت و این 5 نفر موندن ات، رونا، جینو، کوک و جیمین
بنظرتون کوک و جیمین کی رو نجات میده
پرش به 2 ماه بعد
ات، جیمییننننن
جیمین، بلهههه عشقم برو از بیرون وسایل برای خونه بخر
جیمین، باشه
ویو ات
وقتی من اون نقشرو کشیدم کوک خواهرش رو نجات داد و من رو ول کرد و جیمین من رو نجات دادو خواهرش رو ول کرد خوب من اثلا ناراحت نشدم و خدارو شکر این قضیه واقعی نبود و خواهر جیمین چیزیش نشد و نمرد اما فقط از یچیز ناراحتم.. حیف اون عشقی که به پای کوک ریختم
ویو کوک
بعد اینکه جینو و رو نجات دادم پشی مونم بخاطر اینکه من و جینو از بچگی باهم دشمن بودیم و بعد اینکه من جینو رو از اون حادثه ی 2 ماه پیش نجات دادم الان رفته با بزرگ ترین دشمنم همکار ی کرده تا منو بتونه بکوشه و اینکه امروز هم فهمیدم که لیا بهم داره خیانت میکنه چون چند زور بود که باهام خیلی بعد حرف میزد منم با با بهانه ی شرکت رفتن اون رو تقیب کردم و دیدم که بلهههه خانم داره تو بغل یکی دیگه عشق و حال میکنه و منم از لیا جداشدم و الان واقعا دیگه تنهای تنهام کاش ات رو اون جوری پس نمیزدم کاش ات رو 2 ماه پیش بجای جینو نجات میدادم کاش الان ات اینجا بود همش کاش کاش کاش شد باید یجوری
ویو جیمین و کوک
جیمین، به همون آدرسه رسیدمهم زمان با من یک نفر دیگه هم رسید...... اون... اون کوک بود این اینجا چیکار میکرد
کوک، رسیدم به همون آدرس اما جیمینم اون جا بود او اینجا چیکار میکرد
تو اینجا چیکار میکنی(همزمان باهم گفتن)
جیمین، اول تو بگو
کوک، باشه (قزییرو گفت)
جیمین، اییی عوضی ها
کوک، بد ووو دیگه ات تو خطره
جیمین، آره بریم
الکس، به به این دوتا کفتر های عاشقم که بلخره تشریف آوردن
کوک، بگو ات کو آنقدر زر نزن
الکس، اووو چیشد نگرانش شدی
کوک، گفتم بگووووو اتتتتت کجاسسسسس ه. ر. و. م. ز. ا. د. ههههههه(با داد)
الکس، آروم باش بیایید دنبالم
از زبان آدمین
این دوتا دنبال الکس رفتن اما..... یچی زی دیدن که از تعجب خوش کشون زده بود..... ات وست بود به سندلی بسته شده بو و سمت راستش خواهر کوک و سمت چپش خواهر جیمین بود و بالای سرشونم اسید و اره برقی بود کوک و جیمین باید یکی رو انتخاب می کردن کوک اگه ات رو انتخاب میکرد خواهر کوک و جیمین میمردن و فقط ات زنده بود اگه جیمینم خواهرش رو مثلا انتخواب میکرد ات و خواهر کوک میمرد و اثلا راهی نداشتن که یکی ات ر و نجات بده و اون یکی خواهر هاشون رو
ویو کوک
اتتتتتتتتت......... جینوووو (جینو اسم خواهر کوک و رونا هم اسم خواهر جیمین)
جیمین، اتتتتت.... رونااااا
الکس، خوب، خوب، خوب کدوم هاتون این خانم هارو نجات میده........ شماها فقط 10 دقیقه زمان دارین تا یکی از این خانم ها و نجات بدین وگر نه هر 3 تا شون میمیرن
بای بای
الکس رفت و این 5 نفر موندن ات، رونا، جینو، کوک و جیمین
بنظرتون کوک و جیمین کی رو نجات میده
پرش به 2 ماه بعد
ات، جیمییننننن
جیمین، بلهههه عشقم برو از بیرون وسایل برای خونه بخر
جیمین، باشه
ویو ات
وقتی من اون نقشرو کشیدم کوک خواهرش رو نجات داد و من رو ول کرد و جیمین من رو نجات دادو خواهرش رو ول کرد خوب من اثلا ناراحت نشدم و خدارو شکر این قضیه واقعی نبود و خواهر جیمین چیزیش نشد و نمرد اما فقط از یچیز ناراحتم.. حیف اون عشقی که به پای کوک ریختم
ویو کوک
بعد اینکه جینو و رو نجات دادم پشی مونم بخاطر اینکه من و جینو از بچگی باهم دشمن بودیم و بعد اینکه من جینو رو از اون حادثه ی 2 ماه پیش نجات دادم الان رفته با بزرگ ترین دشمنم همکار ی کرده تا منو بتونه بکوشه و اینکه امروز هم فهمیدم که لیا بهم داره خیانت میکنه چون چند زور بود که باهام خیلی بعد حرف میزد منم با با بهانه ی شرکت رفتن اون رو تقیب کردم و دیدم که بلهههه خانم داره تو بغل یکی دیگه عشق و حال میکنه و منم از لیا جداشدم و الان واقعا دیگه تنهای تنهام کاش ات رو اون جوری پس نمیزدم کاش ات رو 2 ماه پیش بجای جینو نجات میدادم کاش الان ات اینجا بود همش کاش کاش کاش شد باید یجوری
۴.۴k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.