پارت 15 عشق دارک من
پارت 15 عشق دارک من
*بعد اینکه کارم رو کردم خیلیییی عادی اومدم بیرون
پرش به 5 ماه بعد
* تو این چند ماه ی حس هایی به جیمین پیدا کردم و الان هم دیگه جونگ کوک رو دوس ندارم نمی دونم چرا جونگ کوک این کارو کرد من واقعا عاشقش بودم اما یچی ته دلم رازیم نمی کنه نمی دونم چی هس و بگم که جونگ کوک الان با لیا ازدواج کرده من میدونم که لیا واقعا کوک رو دوس نداره و فقط بخاطر پولش باهاش هس اما کیه که صابت کنه من هروز نفرت و خشمم نسبت به جونگ کوک بیشترو بیشتر میشه ی نقشه ای دارم اگه اون عملی نشد اون یکی رو امتحان میکنم
اولین نقشم اینکه.........
@الان دیگه واقعا فهمیدم که ات رو دوس دارم و عاشقش شدم باید امشب بهش اعتراف کنم علان ساعت 8 شب هس 9 بهش میگم که دوسش دارم تا اون موقعه باید خونرو تظعین (نمی دونم درس نوشتم یا نه😁) کنم و فرست خوبی هس ات خونه ی هانا هس (دوست ات تو چند پارت قبل گفتم) خوب بریم که شروع کنیممم.....
آجوماااااااا
اجوما، بلهههه پسرمم اومدم(آجوماهم میدونه قزیرو) پرش به ساعت 9 شب
@خوبببببب چقد قشنگ شد
زنگ بزنم به ات
خوببب....... بوق بوق بوق بوق(مثلا ات گوشی رو بر نمیداره) @خو بزا دوباره بگیرم..... بوق بوق بوق........ عههههه چرا بر نمیداره.......... واستا شاید شارژش تموم شده بزا به هانا زنگ بزنم
بوق بوق بوق
چی شده که اینا بر نمیدارن..... بزا تا نیم ساعت دیگه اگه اومدن که هیچی نیو مدن میرم خونه ی هانا اینا
1 ساعت بعد
*آماده ای دیگه آره
هانا، آره
ویو کوک
تو خونه با لیا نشسته بودیم که.... گوشیم زنگ خور
مکالمه کوک با اون شخس
کوک، بفرمایید
اون شخس، ببین بچه خوشگله عشقت و گرفتم به این آدرسی که میفرستم تا چند دقیقه ی دیگه میای وگر نه عشقت میمیره
کوک، تو چی می گی عوضی هی میگی عشق عشقت.... کیو میگی
اون شخص، اوووووو یادت نیو مد.... ات رو میگم دیگه
کوک، اگه دستت بهش بو خوره میکشم عوضییییییییییی(با عر بده)
کوک، سریع ماشین رو روشن کردم وبا سرعت به سمت اون آدرس حرکت کردم اونقدر سریع که نزدیک بود تسادف کنم
ویو جیمین، نههه دیگه این طبیعی نیس ساعت 10و نیم شبه باید برم خونه هانا... همین که خاستم ماشین رو روشن کنم گوشیم زنگ خورد
مکالمه ی اون شخس با جیمین
جیمین، بله
اون شخس هی بچه خوشگله(همون چیزایی که به کوک گفت رو به جیمینم گفت)
جیمین، عوضییییییی اگه ی تار مو از سرش کم شه میکشمتتتتتت(اینم با عرررر بده)
سریع به سمت آدرس حرکت کردم
ویو ات
کارت خوب بود الکس
الکس، ممنون ات اما چرا این این نقشرو کشیدی
ات، چون ببینم کدومشون من رو بیشتر دوس داره البطه میدونم که این کارم درس نیس اما میخام بفهمم تا نقشم رو عملی کنم
الک، آها باش پس زود بریم تا بقییع کار هارو انجام بدیم تا نیو مدن
ات، باشه
ویو کوک و جیمین
جیمین، به همون آدرس رسیدم.....
*بعد اینکه کارم رو کردم خیلیییی عادی اومدم بیرون
پرش به 5 ماه بعد
* تو این چند ماه ی حس هایی به جیمین پیدا کردم و الان هم دیگه جونگ کوک رو دوس ندارم نمی دونم چرا جونگ کوک این کارو کرد من واقعا عاشقش بودم اما یچی ته دلم رازیم نمی کنه نمی دونم چی هس و بگم که جونگ کوک الان با لیا ازدواج کرده من میدونم که لیا واقعا کوک رو دوس نداره و فقط بخاطر پولش باهاش هس اما کیه که صابت کنه من هروز نفرت و خشمم نسبت به جونگ کوک بیشترو بیشتر میشه ی نقشه ای دارم اگه اون عملی نشد اون یکی رو امتحان میکنم
اولین نقشم اینکه.........
@الان دیگه واقعا فهمیدم که ات رو دوس دارم و عاشقش شدم باید امشب بهش اعتراف کنم علان ساعت 8 شب هس 9 بهش میگم که دوسش دارم تا اون موقعه باید خونرو تظعین (نمی دونم درس نوشتم یا نه😁) کنم و فرست خوبی هس ات خونه ی هانا هس (دوست ات تو چند پارت قبل گفتم) خوب بریم که شروع کنیممم.....
آجوماااااااا
اجوما، بلهههه پسرمم اومدم(آجوماهم میدونه قزیرو) پرش به ساعت 9 شب
@خوبببببب چقد قشنگ شد
زنگ بزنم به ات
خوببب....... بوق بوق بوق بوق(مثلا ات گوشی رو بر نمیداره) @خو بزا دوباره بگیرم..... بوق بوق بوق........ عههههه چرا بر نمیداره.......... واستا شاید شارژش تموم شده بزا به هانا زنگ بزنم
بوق بوق بوق
چی شده که اینا بر نمیدارن..... بزا تا نیم ساعت دیگه اگه اومدن که هیچی نیو مدن میرم خونه ی هانا اینا
1 ساعت بعد
*آماده ای دیگه آره
هانا، آره
ویو کوک
تو خونه با لیا نشسته بودیم که.... گوشیم زنگ خور
مکالمه کوک با اون شخس
کوک، بفرمایید
اون شخس، ببین بچه خوشگله عشقت و گرفتم به این آدرسی که میفرستم تا چند دقیقه ی دیگه میای وگر نه عشقت میمیره
کوک، تو چی می گی عوضی هی میگی عشق عشقت.... کیو میگی
اون شخص، اوووووو یادت نیو مد.... ات رو میگم دیگه
کوک، اگه دستت بهش بو خوره میکشم عوضییییییییییی(با عر بده)
کوک، سریع ماشین رو روشن کردم وبا سرعت به سمت اون آدرس حرکت کردم اونقدر سریع که نزدیک بود تسادف کنم
ویو جیمین، نههه دیگه این طبیعی نیس ساعت 10و نیم شبه باید برم خونه هانا... همین که خاستم ماشین رو روشن کنم گوشیم زنگ خورد
مکالمه ی اون شخس با جیمین
جیمین، بله
اون شخس هی بچه خوشگله(همون چیزایی که به کوک گفت رو به جیمینم گفت)
جیمین، عوضییییییی اگه ی تار مو از سرش کم شه میکشمتتتتتت(اینم با عرررر بده)
سریع به سمت آدرس حرکت کردم
ویو ات
کارت خوب بود الکس
الکس، ممنون ات اما چرا این این نقشرو کشیدی
ات، چون ببینم کدومشون من رو بیشتر دوس داره البطه میدونم که این کارم درس نیس اما میخام بفهمم تا نقشم رو عملی کنم
الک، آها باش پس زود بریم تا بقییع کار هارو انجام بدیم تا نیو مدن
ات، باشه
ویو کوک و جیمین
جیمین، به همون آدرس رسیدم.....
۵.۴k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.