ماهتیره
ماه_تیره🌑
Part: 26
با چشمای گرد شده و هیرون بهش نگاه کردم
_چته!؟
+من... من.. من نمی خوام پیش تو باشم
_فکر نکنم پرسیده باشم دوست داری یانه! گفتم پیش منی
+چرا همش اینطوریی هستی؟ مگه باهات چکار کردم؟
_چطوریم؟
+بهم حق انتخواب نمیدی صدام میکنی...
_فقط الکی گیر میدی
+خودت گفتی من هـ//ر//زم پس چرا میخوای تو اتاقت باشم؟
_دلیلش به تو مربوط نیست
+من نمیام
_در غیر این صورت به زور میبرمت حتی شده با زنجیر
+شده تو حیاط بخوابم ولی نمیام
دستمو مهکم گرفت و به سمت پله ها رفت اصلا نفهمیدم چی شد
سعی میکردم دستمو بیرون بکشم اما هر بار مهکم تر میگرفت و از عمد فشار میداد
با کلی جیغ پرتم کرد رو زمین
دستام خراش برداشت ولی مهم نبود
بلند شدم و دنبال راه فرار بودم
تکیه داده بود به دیوار و دستاشو زیر بغل زده بود
عجیب بهم نگاه میکرد
دویدم سمت حمام و درو قفل کردم.....
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
Part: 26
با چشمای گرد شده و هیرون بهش نگاه کردم
_چته!؟
+من... من.. من نمی خوام پیش تو باشم
_فکر نکنم پرسیده باشم دوست داری یانه! گفتم پیش منی
+چرا همش اینطوریی هستی؟ مگه باهات چکار کردم؟
_چطوریم؟
+بهم حق انتخواب نمیدی صدام میکنی...
_فقط الکی گیر میدی
+خودت گفتی من هـ//ر//زم پس چرا میخوای تو اتاقت باشم؟
_دلیلش به تو مربوط نیست
+من نمیام
_در غیر این صورت به زور میبرمت حتی شده با زنجیر
+شده تو حیاط بخوابم ولی نمیام
دستمو مهکم گرفت و به سمت پله ها رفت اصلا نفهمیدم چی شد
سعی میکردم دستمو بیرون بکشم اما هر بار مهکم تر میگرفت و از عمد فشار میداد
با کلی جیغ پرتم کرد رو زمین
دستام خراش برداشت ولی مهم نبود
بلند شدم و دنبال راه فرار بودم
تکیه داده بود به دیوار و دستاشو زیر بغل زده بود
عجیب بهم نگاه میکرد
دویدم سمت حمام و درو قفل کردم.....
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
- ۸۶۸
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط