فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁹⁵
ویو ا.ت
جونگکوک میز رو چید منم شام رو بردم چیدم روی میز
بعد با جونگکوک نشستیم سر میز
شام خوردیم
بعد که شام خوردیم
با جونگکوک میز رو جمع کردیم
بعد من ظرفا رو شستم
جونگکوک بهم گفت...
_ا.ت میخوام بهت یه چیزی رو بگم
+اعم باشه بگو
_فقط ا.ت ازت میخوام که صادقانه جواب بدی چون سوالی که میخوام ازت بپرسم سوال خیلی مهمیه با یه جوابت کل زندگی من تو به کل تغییر میکنه
+جونگکوک خب بگو دارم از فضولی میمیرم
_باشه الان میگم
ویو ا.ت
جونگکوک میخواست سوال خیلی مهمی رو ازم بپرسه نمی دونم چه سوالیه
ولی دارم از فضولی میمیرم
جونگکوک گفت میخواد بگه
بعد جلوم زانو زد از توی جیبش یه جعبه کوچیک بیرون آورد
در جعبه رو باز کرد بهم گفت...
_ا.ت باهام ازدواج میکنی؟
+.................(ا.ت هیچی نمیگه)
_ا.ت؟
+...................(بازم هیچی نمیگه همین طوری به جونگکو زل زده)
(جونگکوک تر جاش بلند میشه روی به روی ا.ت وایمیسه به ا.ت میگه)
_ا.ت؟میشنوی چی میگم؟
+.........(بازم جواب نمیده)
(جونگکوک دستش رو میزاره روی شونه ا.ت میگه)
_ا.ت خب یه میزی بگو
+تو الان به من پیشنهاد ازدواج دادی؟
_اره اره بهت پیشنهاد دادم جوابت چیه؟
+اعممم اره اره اره
_واقعااا؟....(داد)
+اره اره قبول میکنم
(جونگکوک ا.ت رو روی هوا بغل میکنه بعد میزارید روی زمین لب های ا.ت رو میبوسه اونم همکاری میکنه)
ویو جونگکوک
امشب میخوام برم پیش ا.ت از ا.ت خواستگاری کنم
من ا.ت رو خیلی دوست دارم میخوام همیشه پیشم باشه
رفتم خونه ی ا.ت
شام خوردیم بعد
به ا.ت پیشنهاد دادم
اولش هیچی نمیگت بهم زل زده بود
فکر کردم که نمیخواد قبول کنه
چند بار گفت اره
این منو خیلی خوشحال کرد
اینگار که دنیا رو بهم داده بودن
ا.ت رو بوسیدم اونم همکاری کرد
خیلی خوشحال ام که قراره با ا.ت ازدواج کنم
ویو ا.ت
جونگکوک جلوم زانو زد
بهم پیشنهاد داد
توی شک بودم
که به خودم آمدم جواب مثبت دادم
من جونگکوک رو خیلی دوست دارم
برای همین چند بار گفتم اره
بعد جونگکوک منو بغل کرد منو بوسید منم همکاریش کردم
واقعا خیلی خوشحالم که قراره با جونگکوک ازدواج کنم
بعد چند دیقه از هم جدا شدیم
_ا.ت من خیلی عاشقتم
+منم خیلی عاشقتم جونگکوک
(دوباره همو میبوسن)
ویو ا.ت
با جونگکوک همو بوسیدیم که گوشیه جونگکوک زنگ خورد
جونگکوک نمیخواست جواب بده
ولی زدم به شون جونگکو اونم جدا شد تلفنشو جواب داد
ویو جونگکوک
گوشیم زنگ خورد
می خواستم جواب بدم
ولی ا.ت زد به شونم
منم جدا شدم جواب دادم
هاجون بود
*مکالمه جونگکوک هاجون
هاجون:ارباب
_بگو(سرد)
هاجون:ارباب یه مشکلی پیش آمده
_چیه؟(سرد)
هاجون:یکی جای که شما هستید هست و داره ازتون عکس میگره یکی از افراد کخ با شما آمدن بیرون خونه هستند دیدش گرفتش
part⁹⁵
ویو ا.ت
جونگکوک میز رو چید منم شام رو بردم چیدم روی میز
بعد با جونگکوک نشستیم سر میز
شام خوردیم
بعد که شام خوردیم
با جونگکوک میز رو جمع کردیم
بعد من ظرفا رو شستم
جونگکوک بهم گفت...
_ا.ت میخوام بهت یه چیزی رو بگم
+اعم باشه بگو
_فقط ا.ت ازت میخوام که صادقانه جواب بدی چون سوالی که میخوام ازت بپرسم سوال خیلی مهمیه با یه جوابت کل زندگی من تو به کل تغییر میکنه
+جونگکوک خب بگو دارم از فضولی میمیرم
_باشه الان میگم
ویو ا.ت
جونگکوک میخواست سوال خیلی مهمی رو ازم بپرسه نمی دونم چه سوالیه
ولی دارم از فضولی میمیرم
جونگکوک گفت میخواد بگه
بعد جلوم زانو زد از توی جیبش یه جعبه کوچیک بیرون آورد
در جعبه رو باز کرد بهم گفت...
_ا.ت باهام ازدواج میکنی؟
+.................(ا.ت هیچی نمیگه)
_ا.ت؟
+...................(بازم هیچی نمیگه همین طوری به جونگکو زل زده)
(جونگکوک تر جاش بلند میشه روی به روی ا.ت وایمیسه به ا.ت میگه)
_ا.ت؟میشنوی چی میگم؟
+.........(بازم جواب نمیده)
(جونگکوک دستش رو میزاره روی شونه ا.ت میگه)
_ا.ت خب یه میزی بگو
+تو الان به من پیشنهاد ازدواج دادی؟
_اره اره بهت پیشنهاد دادم جوابت چیه؟
+اعممم اره اره اره
_واقعااا؟....(داد)
+اره اره قبول میکنم
(جونگکوک ا.ت رو روی هوا بغل میکنه بعد میزارید روی زمین لب های ا.ت رو میبوسه اونم همکاری میکنه)
ویو جونگکوک
امشب میخوام برم پیش ا.ت از ا.ت خواستگاری کنم
من ا.ت رو خیلی دوست دارم میخوام همیشه پیشم باشه
رفتم خونه ی ا.ت
شام خوردیم بعد
به ا.ت پیشنهاد دادم
اولش هیچی نمیگت بهم زل زده بود
فکر کردم که نمیخواد قبول کنه
چند بار گفت اره
این منو خیلی خوشحال کرد
اینگار که دنیا رو بهم داده بودن
ا.ت رو بوسیدم اونم همکاری کرد
خیلی خوشحال ام که قراره با ا.ت ازدواج کنم
ویو ا.ت
جونگکوک جلوم زانو زد
بهم پیشنهاد داد
توی شک بودم
که به خودم آمدم جواب مثبت دادم
من جونگکوک رو خیلی دوست دارم
برای همین چند بار گفتم اره
بعد جونگکوک منو بغل کرد منو بوسید منم همکاریش کردم
واقعا خیلی خوشحالم که قراره با جونگکوک ازدواج کنم
بعد چند دیقه از هم جدا شدیم
_ا.ت من خیلی عاشقتم
+منم خیلی عاشقتم جونگکوک
(دوباره همو میبوسن)
ویو ا.ت
با جونگکوک همو بوسیدیم که گوشیه جونگکوک زنگ خورد
جونگکوک نمیخواست جواب بده
ولی زدم به شون جونگکو اونم جدا شد تلفنشو جواب داد
ویو جونگکوک
گوشیم زنگ خورد
می خواستم جواب بدم
ولی ا.ت زد به شونم
منم جدا شدم جواب دادم
هاجون بود
*مکالمه جونگکوک هاجون
هاجون:ارباب
_بگو(سرد)
هاجون:ارباب یه مشکلی پیش آمده
_چیه؟(سرد)
هاجون:یکی جای که شما هستید هست و داره ازتون عکس میگره یکی از افراد کخ با شما آمدن بیرون خونه هستند دیدش گرفتش
۵.۸k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.