سناریو
*وقتی میری کمپانی دیدنش*🌼
*نامجون:واوو بیبی نمیدونی چقد نیاز داشتم که ببینمت*🌼
*جین: خوش جوجه.....اومم.غذام کو بی فانوس باهات قهرم*🌼
*شوگا: هیمم..بیبی خوش اومدی ...حالا بریم خونه بخوابیم....*🌼
*جیهوپ: به همه معرفیت میکنه...بچه هاا این امید من ا/ت هستش*🌼
*جیمین : بیبی خوش اومدی...توی گوشت میگه جان من گیریمورارو نکش*🌼
*تهیونگ: اه یونتان نگاه ...دوستت ا/ت اومده*🌼
*کوک:میبرتت اتاق کارش قفل میکنه بعد میره پیش گیرمورا لاس میزنه جلو پنجره که ببینی حرص بخوری*🌼
اصکی=به چخ رفتن
*نامجون:واوو بیبی نمیدونی چقد نیاز داشتم که ببینمت*🌼
*جین: خوش جوجه.....اومم.غذام کو بی فانوس باهات قهرم*🌼
*شوگا: هیمم..بیبی خوش اومدی ...حالا بریم خونه بخوابیم....*🌼
*جیهوپ: به همه معرفیت میکنه...بچه هاا این امید من ا/ت هستش*🌼
*جیمین : بیبی خوش اومدی...توی گوشت میگه جان من گیریمورارو نکش*🌼
*تهیونگ: اه یونتان نگاه ...دوستت ا/ت اومده*🌼
*کوک:میبرتت اتاق کارش قفل میکنه بعد میره پیش گیرمورا لاس میزنه جلو پنجره که ببینی حرص بخوری*🌼
اصکی=به چخ رفتن
۲۶.۳k
۳۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.