مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 39
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 39
دلم میخواس دستشو بگیرم
دستمو اوردم سمتش اما دستمو برگردوندم
ویو جونگ کوک
فهمیدم ات میخواد دستمو بگیره اما نمیتونست واسه همین خودم دستشو گرفتم دستاش یخ زده بود
ـ چرا دستات انقد یخه؟
ات ـ چقد دستات گرمه
ـ *خنده*
ـ همیشه همین بودی
ات ـ یاا
ـ چیه؟
ات ـ دلت کتک میخواد؟
ـ اوهوم
ات ـ بزن کنار تا "اوهوم"و یادت بدم
ـ هه هه باشه
ات ـ نگاش کن هنوز داره میخنده
ـ خب خنده داره
ات ـ*خنده*
ویو ات
بعد از چند دقه رسیدیم همون رستورانی که با دخترا غذا خوردیم
ـ غذا های اینا معرکه س
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل نشستیم که گارسون اومد سفارشمون و گرفت و رفت
دیدم جونگ کوک داره رو دستمال کاغذی یه چیزی مینویسه
یعنی چیشده؟
دستمالو داد بهم
نوشته های روی دستمال
جونگ کوک ـ یه شنود زیر میزنه
ـ الان گذاشت یا از قبل؟
جونگ کوک ـ نه الان گذاشت
ـ نمیشه که حرف نزنی میفهمن
جونگ کوک ـ بیا راجب کار حرف بزنیم که چقد نیرو داریم، اما حرف از ماموریت نزن باشه؟
ـ باشه
دستمال نویسیامون تموم شد
ـ خب اقای جئون دارین کم حرفی میکنین
جونگ کوک ـ کی من؟
ـ شما قرار ملاقات گذاشتین، کسی که قرار ملاقات میزاره نباید ساکت بمونه، درست میگم؟
جونگ کوک ـ بله حق با شماست خانوم جانگ
ـ خب میتونم بپرسم دلیل این قرار چیه؟
جونگ کوک ـ راستش تیم مون و من میخواستیم که با شما قرار داد ببندیم
ـ خب باید شرایط شرکتتون رو چک کنم که ببینم اعضای تیمتون چطوره، اینکه میتونن داخل ماموریت ها حضور داشته باشن یا نه
جونگ کوک ـ بله اونا فوقالعاده ان تو این مسائل دیگه؟
کم کم غذامونم اورد
ـ و اینکه اگر خیانتی در کار باشه من نمیگذرم، نمونش داخل توکیو هس
دلم میخواس دستشو بگیرم
دستمو اوردم سمتش اما دستمو برگردوندم
ویو جونگ کوک
فهمیدم ات میخواد دستمو بگیره اما نمیتونست واسه همین خودم دستشو گرفتم دستاش یخ زده بود
ـ چرا دستات انقد یخه؟
ات ـ چقد دستات گرمه
ـ *خنده*
ـ همیشه همین بودی
ات ـ یاا
ـ چیه؟
ات ـ دلت کتک میخواد؟
ـ اوهوم
ات ـ بزن کنار تا "اوهوم"و یادت بدم
ـ هه هه باشه
ات ـ نگاش کن هنوز داره میخنده
ـ خب خنده داره
ات ـ*خنده*
ویو ات
بعد از چند دقه رسیدیم همون رستورانی که با دخترا غذا خوردیم
ـ غذا های اینا معرکه س
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل نشستیم که گارسون اومد سفارشمون و گرفت و رفت
دیدم جونگ کوک داره رو دستمال کاغذی یه چیزی مینویسه
یعنی چیشده؟
دستمالو داد بهم
نوشته های روی دستمال
جونگ کوک ـ یه شنود زیر میزنه
ـ الان گذاشت یا از قبل؟
جونگ کوک ـ نه الان گذاشت
ـ نمیشه که حرف نزنی میفهمن
جونگ کوک ـ بیا راجب کار حرف بزنیم که چقد نیرو داریم، اما حرف از ماموریت نزن باشه؟
ـ باشه
دستمال نویسیامون تموم شد
ـ خب اقای جئون دارین کم حرفی میکنین
جونگ کوک ـ کی من؟
ـ شما قرار ملاقات گذاشتین، کسی که قرار ملاقات میزاره نباید ساکت بمونه، درست میگم؟
جونگ کوک ـ بله حق با شماست خانوم جانگ
ـ خب میتونم بپرسم دلیل این قرار چیه؟
جونگ کوک ـ راستش تیم مون و من میخواستیم که با شما قرار داد ببندیم
ـ خب باید شرایط شرکتتون رو چک کنم که ببینم اعضای تیمتون چطوره، اینکه میتونن داخل ماموریت ها حضور داشته باشن یا نه
جونگ کوک ـ بله اونا فوقالعاده ان تو این مسائل دیگه؟
کم کم غذامونم اورد
ـ و اینکه اگر خیانتی در کار باشه من نمیگذرم، نمونش داخل توکیو هس
۴.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.