این یک جنون منطقیست که میخواهمت هنوز

این، یک جنون منطقیست که می‌خواهمت هنوز
حسی به غیرِ عاشقی‌ست که می‌خواهمت هنوز

شاید فریب آینه‌ست که تکرار می‌شود
این هم دروغ صادقی‌ست که می‌خواهمت هنوز

تا مرز لمس جسم توست حضور کویریَت
حتما دلت شقایقی‌ست که می‌خواهمت هنوز

وقت گرفتن دلیست که از من ربوده‌ای
شوق قصاص سارقی‌ست، که می‌خواهمت هنوز

هنگام انتخاب توست، اگرخواستی بمان
این آخرین دقایقی‌ست که می‌خواهمت هنوز ...



" افشین یداللهی "
دیدگاه ها (۶)

اشعار من حس تنت را دوست دارد یک مثنوی از بودنت را دوست دارد ...

من را مشایعت کن با بوسه تا جهنمآن سوی رستگاری تو آتشی و من ه...

وقتی که در نماز نِشستن قیام شُد،وقتی تـــمامِ من به تمامَن ت...

دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی بمانم هرچه خیره پشتِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط