pt

pt ۴۷

سرنوشت★

ویو جونگکوک★

درحال زنگ زدن به لنا

+سلام لناا چطوریی؟
&سلام خواهر شوهر مرسی تو چطوریی؟؟
+ازت یه کمک میخوام
&چه کمکی؟
+امشب میخوام از یونا خواستگاری کنم ازت کمک میخوامم
&اووو که اینطورر خب من تو این حرفه ایم
+خبب میشه بگی چی دوست داره؟
&خب ببین یه بار که داشتیم باهم سریال می‌دیدیم گفت دوست داره تو شهربازی ازش خواستگاری بشهه و...

بعد اینکه تماس تموم شد*

(بگم که جونگکوک تو محل کارش بود)

علامت آقای پارک= #

#سلام قربان
+سلام انگشتری که میخواستم رسید؟
# اوه بله ایناهاش
+مرسیی .. راستی یه کار دیگه ام ازتون میخوام
#بفرمایید
+میشه برام شهربازی اجاره کنید.. برای خواستگاری
آقای پارک خندش گرفته بود*
# چشم
+مرسیی ازتون خیلی ممنونم
#من دیگه برمم .. فایتینگگ شما میتونید استرس نداشته باشید
#اوه باشه مرسیی

رفتم کت و شلوار سفارش دادم و بعدش رفتم برای یونا یه‌پیراهن و کفش خریدم و گذاشتم داخل یه باکس بزرگ انگشترو گذاشتم داخل جیب کتم و بعدش رفتم به سمت خونه

_اوه سلام چه خبرر
+سلام خوشگله
_این چیه تو دستت
+بگیر ببینش
بعد باز کردنش
_اوه جونگکوک این خیلی خوشگلهه ولی برای چی؟

ادامه دارد..‌.
دیدگاه ها (۹)

پارت اخرررر🥲😭💗سرنوشت★+برای اینکه امشب میخوام ببرمت یه جایی ک...

یه چیز میگم قبول کنید...شیپ این دوتا :))@kenma_nnn 💗 @lavend...

pt 46سرنوشت★۳ ساعت بعد*از خواب بلند شدم دیدم جونگکوک نیست او...

pt 45سرنوشت★موقعیت=فردا صبح بعد بیرون اومدن از بیمارستان تو ...

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

بیب من برمیگردمپارت : 43( جنی) دوسال از فوت جونگکوک گذشته و ...

_ به جای ا/ت میگم یوناعلامت هیون& علامت یونا _شروع :یونا یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط