زندگی رویایی:پارت۲۳
زندگی رویایی:پارت۲۳
نشسته بودم و به دریا خیره بودم که حس کردم یکی پیشم نشست کوک بود شروع کرد به حرف زدن
-ا.ت من نمیتونستم اینجوری میشه چرا ناراحتی اتفاقی که نیوفتاد که ناراحتی
+به نظرت من الان نباید ناراحت باشم جدی میگی خدایی..از موقعی که آمدم اینجا گفتم قراره کلی خوش بگذرونیم ولی کوو خوش گذریمون..
-ببخشید..
+ببخشید که تو داری میگی هیچی رو حل نمیکنه
-تقصیر منه بهت حق میدم
+لازم نيست بهم حق بدی از اول حق با من بود..کوک دیگه واقعا نمیکشم میخوام..میخوام..
-چی میخوای؟؟
+اووف..میخوام ازت جدا شم
-معلوم هس چی داری میگی(داد)
+سرمم داد نزنن (داد)
-ببین تو الان حالت خوب نیست داری چرت و پرت میگی بهتر بهش فک کنی بهت زمان میدم اگه بازم از این چرت و پرتا بگی اون روم رو میبینی(کمی داد)
فهمیدددییی(داد)
+...ولم کن لطفا من نمیتونم دیگه
-انگار این زبون رو نمیفهمی نه
+کوک لطفا برو میخوام تنها باشم لطفا ب..بروو(گریه)
-...
+کوک من خستم ولم کن میخوام برم
کوک پاشد رفت پیش بچه ها منم گریه میکردم پاشدم رفتم خیلی از اون دور بودم
ویوکوک:
وقتی اون حرف رو ا.ت گف خون جلو چشمام دیدم خیلی اعصابم خورد بود داشت گریه میکرد و خواهش میکرد که برم منم رفتم پیش بچه ها چون قلبش بهشون گفتن میرم دنبالش موقعی که تنها برگشتم شروع کردن به پچ پچ کردن واقعا رو اعصاب بودن امشب قرار بود پیش ساحل بخوابیم واسه همین چادر زده بودن یعنی ما چادر نیوردیم رفتم تو یکی از چادر که ایدا آمد دنبالم
÷اوپا چی شده
یهو بغض کردم ولی بغضم نشکست
÷اوپااا داری نگرانم میکنی بگو چی شده
-ا.ت گف بیا جداشیم
÷چییی
-گف که خستش میخواد تنها باشه منم ولش کردم
÷یعنی الان تو ازش جدا شدی
-عمرن مگر اینکه بمیرم
÷آلان کجان
-نمیدونم..نمیدونم ولش کردم تنها باشه که فک کنه
نشسته بودم و به دریا خیره بودم که حس کردم یکی پیشم نشست کوک بود شروع کرد به حرف زدن
-ا.ت من نمیتونستم اینجوری میشه چرا ناراحتی اتفاقی که نیوفتاد که ناراحتی
+به نظرت من الان نباید ناراحت باشم جدی میگی خدایی..از موقعی که آمدم اینجا گفتم قراره کلی خوش بگذرونیم ولی کوو خوش گذریمون..
-ببخشید..
+ببخشید که تو داری میگی هیچی رو حل نمیکنه
-تقصیر منه بهت حق میدم
+لازم نيست بهم حق بدی از اول حق با من بود..کوک دیگه واقعا نمیکشم میخوام..میخوام..
-چی میخوای؟؟
+اووف..میخوام ازت جدا شم
-معلوم هس چی داری میگی(داد)
+سرمم داد نزنن (داد)
-ببین تو الان حالت خوب نیست داری چرت و پرت میگی بهتر بهش فک کنی بهت زمان میدم اگه بازم از این چرت و پرتا بگی اون روم رو میبینی(کمی داد)
فهمیدددییی(داد)
+...ولم کن لطفا من نمیتونم دیگه
-انگار این زبون رو نمیفهمی نه
+کوک لطفا برو میخوام تنها باشم لطفا ب..بروو(گریه)
-...
+کوک من خستم ولم کن میخوام برم
کوک پاشد رفت پیش بچه ها منم گریه میکردم پاشدم رفتم خیلی از اون دور بودم
ویوکوک:
وقتی اون حرف رو ا.ت گف خون جلو چشمام دیدم خیلی اعصابم خورد بود داشت گریه میکرد و خواهش میکرد که برم منم رفتم پیش بچه ها چون قلبش بهشون گفتن میرم دنبالش موقعی که تنها برگشتم شروع کردن به پچ پچ کردن واقعا رو اعصاب بودن امشب قرار بود پیش ساحل بخوابیم واسه همین چادر زده بودن یعنی ما چادر نیوردیم رفتم تو یکی از چادر که ایدا آمد دنبالم
÷اوپا چی شده
یهو بغض کردم ولی بغضم نشکست
÷اوپااا داری نگرانم میکنی بگو چی شده
-ا.ت گف بیا جداشیم
÷چییی
-گف که خستش میخواد تنها باشه منم ولش کردم
÷یعنی الان تو ازش جدا شدی
-عمرن مگر اینکه بمیرم
÷آلان کجان
-نمیدونم..نمیدونم ولش کردم تنها باشه که فک کنه
۱.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.