از این تنهایی هزارساله خستهام

از این تنهایی هزارساله خسته‌‌ام...
از این که صدای تو را بشنوم...
خیال کنم وهم بوده...
این که هرچی بخواهم بخرم ..
می‌گویم حالا نه..
صبر می‌کنم وقتی آمدی...
از این اجاق خاموش...
این قابلمه‌ها، ماهیتابه‌ها...
این شراب که هنوز بازش نکرده‌ام...
گیلاس‌های خاک گرفته...
بشقاب‌های دلمرده...
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم..
خودم که بهانه‌جو شده...
از این انتظار خسته‌ام...
همین جا نشسته‌ام بر زمین ...
و فکر می‌کنم...
چه خوب که زمین گرد است ...
عشقِ من می‌روی
آنقدر می‌روی که باز...
آنسوی زمین می‌رسی به من.........
دیدگاه ها (۳)

اگــر روزی یقیــن کــردی . . .جهــان جــای کمــی‌ دارد . . ‌...

انگار خوابم میگیرد ....چه خوابِ کم عمقی ....تا زانو بیشتر نم...

مرا ببخش اگر دوستت دارم و کاری از دستم بر نمی آیدنه به این خ...

کــاش مـی‌شــد عمــر خــود را . . .هـدیـه مـی‌دادم بــه او ....

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط