از این تنهایی هزارساله خستهام
از این تنهایی هزارساله خستهام...
از این که صدای تو را بشنوم...
خیال کنم وهم بوده...
این که هرچی بخواهم بخرم ..
میگویم حالا نه..
صبر میکنم وقتی آمدی...
از این اجاق خاموش...
این قابلمهها، ماهیتابهها...
این شراب که هنوز بازش نکردهام...
گیلاسهای خاک گرفته...
بشقابهای دلمرده...
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم..
خودم که بهانهجو شده...
از این انتظار خستهام...
همین جا نشستهام بر زمین ...
و فکر میکنم...
چه خوب که زمین گرد است ...
عشقِ من میروی
آنقدر میروی که باز...
آنسوی زمین میرسی به من.........
از این که صدای تو را بشنوم...
خیال کنم وهم بوده...
این که هرچی بخواهم بخرم ..
میگویم حالا نه..
صبر میکنم وقتی آمدی...
از این اجاق خاموش...
این قابلمهها، ماهیتابهها...
این شراب که هنوز بازش نکردهام...
گیلاسهای خاک گرفته...
بشقابهای دلمرده...
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم..
خودم که بهانهجو شده...
از این انتظار خستهام...
همین جا نشستهام بر زمین ...
و فکر میکنم...
چه خوب که زمین گرد است ...
عشقِ من میروی
آنقدر میروی که باز...
آنسوی زمین میرسی به من.........
- ۴۱۹
- ۱۵ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط