cold Mafia (Part last 55)
cold Mafia (Part last 55)
مراسم عروسی :
عاقد : ما همه در پیشگاه خدا جمع شده ایم تا این مرد و این زن را به همسری یکدیگر در بیاوریم. نهادی که به یک زن و مرد اجازه میدهد تا بتواند از یکدیگر قوت بگیرند و اینک این دونفر در حضور ما به همسری یکدیگر در میآیند.
عاقد : جئون جونگکوک آیا تو این دختر را به همسر خود می پذیری؟
کوک : من جئون جونگکوک سوگند میخورم که غم هایت در کنار بگذارم، و تا آخر عمرم کنارت باشم و تنهات نگذارم، و از روی عشق با تو رفتار کنم.
عاقد : کیم ا.ت آیا تو این پسر جوان را به همسر خود می پذیری؟
ا.ت : من کیم ا.ت سوگند میخورم همیشه کنارت باشم و هیچ وقت تنهات نگذارم تا زمانی که مرگ مارو از هم جدا کنه، که من چقدر خوش شانس هستم که تو در زندگی من هستی.
عاقد : اکنون من شما رو زن شوهر اعلام میکنم.
از زبان ا.ت :
وقتی گفت مارو زن شوهر اعلام میکنه یعنی باید همدیگه رو ببوسیم که دیدم کوک دستاشو دور صورتم گذاشت همینطور نزدیک صورتم شد دستامو دور کردن او حلق کردم.
تهیونگ : هعی فقط ما سینگلیم
شوگا : هعی از نظرم سینگلی بهتره اینطور راحت به خواب عزیزم میرم(شوگا تنها نیستی)
سانا : سینگل یعنی چی؟
همه حواسش افتاد به سانا*
جیمین : سانا نگران نباش تو سینگل نیستی چون منو داری
سانا : نه من شوگا رو میخوام
همه زدن زیر خنده*
شب ویو ساعت 57 : 2 :
ا.ت : کوک
کوک : هوم
ا.ت : تو الان مال من شدی
کوک : بله پرنسسم
ا.ت : تا آخر عمر؟
کوک : مگه سوگند نخوردیم تا آخر عمر کنار هم باشیم
ا.ت : خوشحالم که تورو دارم
کوک : منم خوشحالم که دارمت*ل.ب هاشو میبوسه*
کوک : ازت یه چیزی میخوام*مثل خرگوشا نگاه میکنه*
ا.ت : چی
کوک : بچه ی دوم میخوام
ا.ت : چی*تعجب*
کوک نزدیک ا.ت میشه*
ا.ت : کوک واقعا میخوای انجامش بدی*تعجب*
*کوک میخواست ل.ب هاشو بزاره رو ل.ب های ا.ت که سانا پیدا شد...
سانا : مامانی بابایی خواب بد دیدم*کیوت*
کوک : ایشششش اصلا بچه دوم نخواستم*حرص*
ا.ت : *میخنده*
*پایان*
مراسم عروسی :
عاقد : ما همه در پیشگاه خدا جمع شده ایم تا این مرد و این زن را به همسری یکدیگر در بیاوریم. نهادی که به یک زن و مرد اجازه میدهد تا بتواند از یکدیگر قوت بگیرند و اینک این دونفر در حضور ما به همسری یکدیگر در میآیند.
عاقد : جئون جونگکوک آیا تو این دختر را به همسر خود می پذیری؟
کوک : من جئون جونگکوک سوگند میخورم که غم هایت در کنار بگذارم، و تا آخر عمرم کنارت باشم و تنهات نگذارم، و از روی عشق با تو رفتار کنم.
عاقد : کیم ا.ت آیا تو این پسر جوان را به همسر خود می پذیری؟
ا.ت : من کیم ا.ت سوگند میخورم همیشه کنارت باشم و هیچ وقت تنهات نگذارم تا زمانی که مرگ مارو از هم جدا کنه، که من چقدر خوش شانس هستم که تو در زندگی من هستی.
عاقد : اکنون من شما رو زن شوهر اعلام میکنم.
از زبان ا.ت :
وقتی گفت مارو زن شوهر اعلام میکنه یعنی باید همدیگه رو ببوسیم که دیدم کوک دستاشو دور صورتم گذاشت همینطور نزدیک صورتم شد دستامو دور کردن او حلق کردم.
تهیونگ : هعی فقط ما سینگلیم
شوگا : هعی از نظرم سینگلی بهتره اینطور راحت به خواب عزیزم میرم(شوگا تنها نیستی)
سانا : سینگل یعنی چی؟
همه حواسش افتاد به سانا*
جیمین : سانا نگران نباش تو سینگل نیستی چون منو داری
سانا : نه من شوگا رو میخوام
همه زدن زیر خنده*
شب ویو ساعت 57 : 2 :
ا.ت : کوک
کوک : هوم
ا.ت : تو الان مال من شدی
کوک : بله پرنسسم
ا.ت : تا آخر عمر؟
کوک : مگه سوگند نخوردیم تا آخر عمر کنار هم باشیم
ا.ت : خوشحالم که تورو دارم
کوک : منم خوشحالم که دارمت*ل.ب هاشو میبوسه*
کوک : ازت یه چیزی میخوام*مثل خرگوشا نگاه میکنه*
ا.ت : چی
کوک : بچه ی دوم میخوام
ا.ت : چی*تعجب*
کوک نزدیک ا.ت میشه*
ا.ت : کوک واقعا میخوای انجامش بدی*تعجب*
*کوک میخواست ل.ب هاشو بزاره رو ل.ب های ا.ت که سانا پیدا شد...
سانا : مامانی بابایی خواب بد دیدم*کیوت*
کوک : ایشششش اصلا بچه دوم نخواستم*حرص*
ا.ت : *میخنده*
*پایان*
۷۴.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.