My attractive vampire🩸🖤 (P2)
My attractive vampire🩸🖤 (P2)
از زبان ا.ت :
رسیدم مدرسه رفتم دفتر مدیر در زدم تا برم داخل.
چند مین بعد :
از دفتر مدیر اومدم بیرون، خیلی ذوق داشتم که قراره یونا و لیلی ببینم که یه خانمی اومد...
معلم : سلام شما چوی ا.ت هستید؟
ا.ت : بله من چوی ا.ت هستم*ادای احترام در میاره*
معلم : از اشناییت خوشبختم من معلم جدیدت هستم خانم پارک جی هیو
ا.ت : منم از دیدنتون خوشبختم خانم پارک
معلم : لازم نیست انقدر رسمی صحبت کنی
ا.ت : من بخاطره دوستام اومدم اینجا
معلم : دوستات؟ کدوم دوستا
ا.ت : یونا و لیلی
معلم : اون دوتا دختر واقعا شما باهم بودید؟
ا.ت : اره از وقتی رفتم آمریکا نتونستم اونارو ببینم الان برگشتم پیش اونا
معلم : عاا پس عالیه میتونی بری داخل
ا.ت : چشم خانم پارک
معلم : بچه ها امروز دانش آموز جدید داریم بیا ا.ت خودتو برا بقیه معرفی کن
ا.ت : عاا سلام من چوی ا.ت هستم برا مشکل شرکت پدرم مجبور بودم آمریکا برم و الان دوباره برگشتم کره
معلم : خوش اومدی میتونی بری پیش یونا و لیلی بشینی
ا.ت : عا بله
لیلی و یونا پشماشون ریخت*
یونا : ا.ت خو..دتی؟
ا.ت : اهوم
لیلی : ا.تتتتتت*بلند،ذوق*
همه حواسش افتاد به لیلی*
لیلی : عاا ببخشید *خجالت*
معلم : مهم نیست میریم سراغ درسمون صفحه ی ....باز کنید.
از زبان ا.ت :
معلم داشت درست میداد که پسری که کنارم نشسته شروع به حرف زدن کرد...
هیونجین : سلام من هیونجین هستم *حالا شما میخواید هیونجین استری کیدز تصور کنید*
ا.ت : هاا از دیدنت خوشحالم*آروم*
ادامهداره...
از زبان ا.ت :
رسیدم مدرسه رفتم دفتر مدیر در زدم تا برم داخل.
چند مین بعد :
از دفتر مدیر اومدم بیرون، خیلی ذوق داشتم که قراره یونا و لیلی ببینم که یه خانمی اومد...
معلم : سلام شما چوی ا.ت هستید؟
ا.ت : بله من چوی ا.ت هستم*ادای احترام در میاره*
معلم : از اشناییت خوشبختم من معلم جدیدت هستم خانم پارک جی هیو
ا.ت : منم از دیدنتون خوشبختم خانم پارک
معلم : لازم نیست انقدر رسمی صحبت کنی
ا.ت : من بخاطره دوستام اومدم اینجا
معلم : دوستات؟ کدوم دوستا
ا.ت : یونا و لیلی
معلم : اون دوتا دختر واقعا شما باهم بودید؟
ا.ت : اره از وقتی رفتم آمریکا نتونستم اونارو ببینم الان برگشتم پیش اونا
معلم : عاا پس عالیه میتونی بری داخل
ا.ت : چشم خانم پارک
معلم : بچه ها امروز دانش آموز جدید داریم بیا ا.ت خودتو برا بقیه معرفی کن
ا.ت : عاا سلام من چوی ا.ت هستم برا مشکل شرکت پدرم مجبور بودم آمریکا برم و الان دوباره برگشتم کره
معلم : خوش اومدی میتونی بری پیش یونا و لیلی بشینی
ا.ت : عا بله
لیلی و یونا پشماشون ریخت*
یونا : ا.ت خو..دتی؟
ا.ت : اهوم
لیلی : ا.تتتتتت*بلند،ذوق*
همه حواسش افتاد به لیلی*
لیلی : عاا ببخشید *خجالت*
معلم : مهم نیست میریم سراغ درسمون صفحه ی ....باز کنید.
از زبان ا.ت :
معلم داشت درست میداد که پسری که کنارم نشسته شروع به حرف زدن کرد...
هیونجین : سلام من هیونجین هستم *حالا شما میخواید هیونجین استری کیدز تصور کنید*
ا.ت : هاا از دیدنت خوشحالم*آروم*
ادامهداره...
۱۵.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.