cold Mafia (P53)
cold Mafia (P53)
سانا : بابایی *گریه*
کوک : هیسسس سانا*آروم*
چند ساعت بعد :
از زبان ا.ت :
تا الان سانا نیومده حس بدی داشتم میخواستم به جونگکوک زنگ بزنم که صدای در شنیدم وقتی سانارو بغل جونگکوک دیدم رفتم سمتش دیدم چشم هاش قرمز شده...
ا.ت : چیشد..ه؟
سانا : مامانی یه نفر خودشو تو آتیش...
کوک : هیسسس
ا.ت : آتیش! جونگکوک چیشده به من بگو*داد*
کوک : بعدا میگم*سرد،رفت*
چند ساعت بعد :
ا.ت : نمیخوای بگی چیشده
کوک : لیا سانا رو دزدیده برا اینکه ازم انتقام بگیره
ا.ت : چی!! لیا دختر منو دزدیده*تعجب،داد*
ا.ت : اینطور از دخترت مراقبت میکنی جونگ...
کوک با کوبیدن ل.ب هاش رو ل.ب های ا.ت حرف ا.ت رو قطع کرد*
کوک پیشونیش رو پیشونی ا.ت میزاره و میگه...
کوک : قول میدم ازتون مراقبت کنم اجازه نمیدم کسی به شما آسیب برسونه
دوماه بعد :
از زبان کوک :
با شوگا تهیونگ و ا.ت رفتیم شکنجه گاه کانگ دیدیم بی هوش بود(کانگ اگه یادتون نیست تو پارت های اول یادتون میاد) درباره ی کانگ همه چی به ا.ت گفتم اون میدونه اون آدم یه عوضی دیوث هست یه یکی از بادیگارد ها گفتم آب یخ روش بریزه که با ریختن آب یخ بیدار شد...
کانگ : چیکار میکنی ع....*با دیدن ا.ت لکنت گرفت*
کانگ ،: ا.ت دختر....*ا.ت یه سیلی به کانگ میزنه*
ا.ت : تو چه جور آدمی هستی تو کسی بودی که با پدرم همکاری کردی تا مادرم بکشه تو سعی کردی منو مافیا کنی که باندمو ازم بگیری تو کاری کردی که من از جونگکوک جدا بشم تو یه...آدم....*از شدت گریه نمیتونست حرفش کامل کنه*
کانگ : ا.ت متاسفم قول میدم همه چی برات درست کنم
ا.ت : چی میخوای درست کنی تو همه چی منو ازم گرفتی حالا میخوای چی درست کنی ها*بغض*
کانگ : متاسفم
ا.ت : متاسف نباش*رفت*
از زبان کوک :
وقتی ا.ت با گریه رفت به شوگا و تهیونگ فهموندم کارشون چیه رفتم بیرون دیدم ا.ت یه گوشه ای نشسته رفتم کنارش نشستم اونو کشیدم تو آغوش خودم کشیدم موهاشو بو.سیدم گفتم...
کوک : ا.ت حالت خوبه
ا.ت : کوکی...
کوک : هوم؟
ا.ت : تو کسی...بودی که زندگیم ساختی
کوک : ........
ا.ت : 13 سال پدرم منو فرستاد اسپانیا وقتی اون رفت احساس تنهایی کردم ولی وقتی پدرم خواست مافیام کنه خیلی خوشحال شدم که بتونم از خودم دفاع کنم که انتقام قا...تل پدرم بگ..یرم اما اون شخص زندگی منو ساخت اون زندگی رو برام ساخت تا دیگه تنها نباشم
کوک : ........
ا.ت : کوک مرسی که هستی
کوک به ل.ب های ا.ت خیره شده ا.ت که میدونست میخواد چیکار کنه دستاشو دور گردن کوک گذاشت وقتی کوک نزدیک شد که.....
سانا : مچتون گلفتممم*کیوت،ذوق*
کوک پشت گوش ا.ت : بله یه مزاحم کوچولوهم داریم*آروم*
جیمین : ساناااا*داد*
سانا : *لبخندش محو شد* مامانی گریه کردی؟...ادامه داره....
سانا : بابایی *گریه*
کوک : هیسسس سانا*آروم*
چند ساعت بعد :
از زبان ا.ت :
تا الان سانا نیومده حس بدی داشتم میخواستم به جونگکوک زنگ بزنم که صدای در شنیدم وقتی سانارو بغل جونگکوک دیدم رفتم سمتش دیدم چشم هاش قرمز شده...
ا.ت : چیشد..ه؟
سانا : مامانی یه نفر خودشو تو آتیش...
کوک : هیسسس
ا.ت : آتیش! جونگکوک چیشده به من بگو*داد*
کوک : بعدا میگم*سرد،رفت*
چند ساعت بعد :
ا.ت : نمیخوای بگی چیشده
کوک : لیا سانا رو دزدیده برا اینکه ازم انتقام بگیره
ا.ت : چی!! لیا دختر منو دزدیده*تعجب،داد*
ا.ت : اینطور از دخترت مراقبت میکنی جونگ...
کوک با کوبیدن ل.ب هاش رو ل.ب های ا.ت حرف ا.ت رو قطع کرد*
کوک پیشونیش رو پیشونی ا.ت میزاره و میگه...
کوک : قول میدم ازتون مراقبت کنم اجازه نمیدم کسی به شما آسیب برسونه
دوماه بعد :
از زبان کوک :
با شوگا تهیونگ و ا.ت رفتیم شکنجه گاه کانگ دیدیم بی هوش بود(کانگ اگه یادتون نیست تو پارت های اول یادتون میاد) درباره ی کانگ همه چی به ا.ت گفتم اون میدونه اون آدم یه عوضی دیوث هست یه یکی از بادیگارد ها گفتم آب یخ روش بریزه که با ریختن آب یخ بیدار شد...
کانگ : چیکار میکنی ع....*با دیدن ا.ت لکنت گرفت*
کانگ ،: ا.ت دختر....*ا.ت یه سیلی به کانگ میزنه*
ا.ت : تو چه جور آدمی هستی تو کسی بودی که با پدرم همکاری کردی تا مادرم بکشه تو سعی کردی منو مافیا کنی که باندمو ازم بگیری تو کاری کردی که من از جونگکوک جدا بشم تو یه...آدم....*از شدت گریه نمیتونست حرفش کامل کنه*
کانگ : ا.ت متاسفم قول میدم همه چی برات درست کنم
ا.ت : چی میخوای درست کنی تو همه چی منو ازم گرفتی حالا میخوای چی درست کنی ها*بغض*
کانگ : متاسفم
ا.ت : متاسف نباش*رفت*
از زبان کوک :
وقتی ا.ت با گریه رفت به شوگا و تهیونگ فهموندم کارشون چیه رفتم بیرون دیدم ا.ت یه گوشه ای نشسته رفتم کنارش نشستم اونو کشیدم تو آغوش خودم کشیدم موهاشو بو.سیدم گفتم...
کوک : ا.ت حالت خوبه
ا.ت : کوکی...
کوک : هوم؟
ا.ت : تو کسی...بودی که زندگیم ساختی
کوک : ........
ا.ت : 13 سال پدرم منو فرستاد اسپانیا وقتی اون رفت احساس تنهایی کردم ولی وقتی پدرم خواست مافیام کنه خیلی خوشحال شدم که بتونم از خودم دفاع کنم که انتقام قا...تل پدرم بگ..یرم اما اون شخص زندگی منو ساخت اون زندگی رو برام ساخت تا دیگه تنها نباشم
کوک : ........
ا.ت : کوک مرسی که هستی
کوک به ل.ب های ا.ت خیره شده ا.ت که میدونست میخواد چیکار کنه دستاشو دور گردن کوک گذاشت وقتی کوک نزدیک شد که.....
سانا : مچتون گلفتممم*کیوت،ذوق*
کوک پشت گوش ا.ت : بله یه مزاحم کوچولوهم داریم*آروم*
جیمین : ساناااا*داد*
سانا : *لبخندش محو شد* مامانی گریه کردی؟...ادامه داره....
۶۶.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.