وقتی رسیدم همونطوری که قبلا بود بود رفتم جلو و یهو یادم ا
وقتی رسیدم همونطوری که قبلا بود بود رفتم جلو و یهو یادم اومد_لعنتی الان هفت ساله گذسته قیافش عوض شده چطوری بشناسمش🥺اها یادم اومد هفت سال و یک ماه قبلش وقتی داشتم از پیشش میرفتم یه خالکوبی روی دستامون گذاشتیم. یکم که رفتم جلو یه پسری به درخت تکیه داده بود رفتم طرفش بهش گفتم _ببخشید اقا وقتی صدامو شنید سرشو اورد بالا با اینکه صورتش تغییر کرده بود از چشماش شناختمش😭اون چشکای قرمز رنگ تیله ایش چشمای کمی کشیده و درشت ولی اون منو نشناخت چون خیلی تغییر کرده بودم. با اینکه منو دید جای اینکه بهم حمله کنه سرشو بدون هیچ حرفی انداخت پایین نشستم و صورتشو توی دستام قاب گرفتم از چشمام بی اختیار اشک میومد از خوشحالی توی اغوشم گرفتمش و گریه کردم😭😭😭کوکییی
۷.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.