اسمت کلارا بود دیگه بد نیست اسم منم هانوله
~اسمت کلارا بود دیگه ؟بد نیست اسم منم هانوله
=باشه
+کلارا دختر خوبی باش
ویو تهیونگ
هانول خیلی بی ادبه میترسم کلارا هم یاد بگیره رفتم اتاقش دیدم رو لبه پنجره نشسته بود این نمیترسه؟بغلش کردم که گفت اگه بپره میره یه دنیایی که آزاده خیلی ازم ناراحت بود و مثل اینکه خیلی دلش برا آت تنگ شده بود شاید بتونم اجازه بدم تماس تصویری بگیره بعدا بهش میگم برا همون رفتم و شماره آت و گرفتم که سریع جواب داد
-دخترم پیدا شده؟؟
+سلام پرنسس
ویو آت
منتظر تماس بودم که یهو زنگ زدن و سریع جواب دادم ولی فهمیدم که اون شماره ناشناس و برا مافیا هاست و تهیونگه با گریه گفتم
-بچمو بهم بده
+دختر خوبیه...مطیعش میکنم ولی... دلش برات تنگ شده اگه قول بدی دست از گشتن بیهوده برداری میزارم بعضی اوقات باهات حرف بزنه ولی اگه بفهمم دوباره داری بیخودی میگردی پشیمون میشم
+توروخدا تهیونگ بچمو بهم بده التماست میکنم
-من بهت گفتم فرار نکن عربده
+باشه باشه آروم باش (گریه)
-اینکارم بخاطر این میکنم که کلارا مریض نشه
+الان ازم انتظار داری با دوری بچم کنار بیام گریه شدید
-مجبوری...بازم خودم بهت زنگ میزنم فعلا
+خدافظ
گوشیو قطع کردم و رفتم و در اتاق کلارا رو باز کردم
ویو کلارا
تو اتاق با هانول داشتم حرف میزدم هانول هم یه عروسک از مدل مال من داشت ولی بهم یه فلش داد و گفت فیلم داخلشو ببینم منم قبول کردم تهیونگ اومد تو
+کلارا بیا بیرون یه لحظه
فلش و زیر تخت قایم کردم رفتم بیرون
ولی حرفی نزدم
+کلارا یه تصمیم گرفتم
با تعجب بهش نگاه کردم
=باشه
+کلارا دختر خوبی باش
ویو تهیونگ
هانول خیلی بی ادبه میترسم کلارا هم یاد بگیره رفتم اتاقش دیدم رو لبه پنجره نشسته بود این نمیترسه؟بغلش کردم که گفت اگه بپره میره یه دنیایی که آزاده خیلی ازم ناراحت بود و مثل اینکه خیلی دلش برا آت تنگ شده بود شاید بتونم اجازه بدم تماس تصویری بگیره بعدا بهش میگم برا همون رفتم و شماره آت و گرفتم که سریع جواب داد
-دخترم پیدا شده؟؟
+سلام پرنسس
ویو آت
منتظر تماس بودم که یهو زنگ زدن و سریع جواب دادم ولی فهمیدم که اون شماره ناشناس و برا مافیا هاست و تهیونگه با گریه گفتم
-بچمو بهم بده
+دختر خوبیه...مطیعش میکنم ولی... دلش برات تنگ شده اگه قول بدی دست از گشتن بیهوده برداری میزارم بعضی اوقات باهات حرف بزنه ولی اگه بفهمم دوباره داری بیخودی میگردی پشیمون میشم
+توروخدا تهیونگ بچمو بهم بده التماست میکنم
-من بهت گفتم فرار نکن عربده
+باشه باشه آروم باش (گریه)
-اینکارم بخاطر این میکنم که کلارا مریض نشه
+الان ازم انتظار داری با دوری بچم کنار بیام گریه شدید
-مجبوری...بازم خودم بهت زنگ میزنم فعلا
+خدافظ
گوشیو قطع کردم و رفتم و در اتاق کلارا رو باز کردم
ویو کلارا
تو اتاق با هانول داشتم حرف میزدم هانول هم یه عروسک از مدل مال من داشت ولی بهم یه فلش داد و گفت فیلم داخلشو ببینم منم قبول کردم تهیونگ اومد تو
+کلارا بیا بیرون یه لحظه
فلش و زیر تخت قایم کردم رفتم بیرون
ولی حرفی نزدم
+کلارا یه تصمیم گرفتم
با تعجب بهش نگاه کردم
- ۵.۶k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط