مروارید آبی
مروارید آبی
Part ⁴
+میگم چی باید صدات کنم؟
_کوک
+میشه اینقدر سرد باهام صحبت نکنی؟
_چطور؟
+ چون نه من خوشم میاد نه من تصمیم گرفتم که باهات ازدواج کنم
_هوم
_ چیزه...
نگاشو به جونگکوک داد*
+ادامه؟
_ باید همدیگر و تحمل کنیم
+پس بیا قانون بزاریم!
_ مثلا چی بزاریم؟
+ مثلا توش بنویسیم تو کار همدیگه دخالت نکنیم
_خوبه فردا عروسیه
پس تا اونموقعه من لیست و اماده میکنم و وقتی وارد عمارت شدی بهت میدمش
+ فقط نباید تو تصمیم بگیری
_ پس تو هم لیستی اماده کن و بهم بده اگه کم و کسری داشته باشه به قوانین اضافه میکنم
+اوم...خوبه
_خب پیاده شو رسیدیم
ویو لانا
خب پس معلوم شد کوک هم هیچ علاقه ای به این ازدواج نداره
از اینده واقعا میترسم اگه عوض شه چی؟
وقتی وارد پاساژ شدیم رفتیم به طبقه شیشم که مال بابای کوک بود
پاساژ بزرگی بود
+این طبقه مال کیه؟
_مال پدرمه
+خوبه
_ اره
در اسانسور باز شد و همراه کوک وارد شدیم
لباسای قشنگی داشت
& سلام خوش آمدید (لبخند)
_+ ممنون
&اقای جئون (پدر جونگکوک) هماهنگ کردن که کدوم لباس هارو نشونتون بدیم
لطفا از این طرف خانم
و لطفا اقا شما روی اون مبل بشینید
به جونگوک و مبل اشاره کرد*
_ باشه
&خب پس خانم همراه من بیاید
+بله
ویو لانا
داشتم لباس هارو نگاه میکردم که همون خانم اومد
& خب عزیزم اقای جئون اول این لباس و پیشنهاد کردن
لباس و نشون لانا داد*
+اومم قشنگه
& پس بریم من بدم بهتون و بپوشید
+باش
....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون 🍓🤍
Part ⁴
+میگم چی باید صدات کنم؟
_کوک
+میشه اینقدر سرد باهام صحبت نکنی؟
_چطور؟
+ چون نه من خوشم میاد نه من تصمیم گرفتم که باهات ازدواج کنم
_هوم
_ چیزه...
نگاشو به جونگکوک داد*
+ادامه؟
_ باید همدیگر و تحمل کنیم
+پس بیا قانون بزاریم!
_ مثلا چی بزاریم؟
+ مثلا توش بنویسیم تو کار همدیگه دخالت نکنیم
_خوبه فردا عروسیه
پس تا اونموقعه من لیست و اماده میکنم و وقتی وارد عمارت شدی بهت میدمش
+ فقط نباید تو تصمیم بگیری
_ پس تو هم لیستی اماده کن و بهم بده اگه کم و کسری داشته باشه به قوانین اضافه میکنم
+اوم...خوبه
_خب پیاده شو رسیدیم
ویو لانا
خب پس معلوم شد کوک هم هیچ علاقه ای به این ازدواج نداره
از اینده واقعا میترسم اگه عوض شه چی؟
وقتی وارد پاساژ شدیم رفتیم به طبقه شیشم که مال بابای کوک بود
پاساژ بزرگی بود
+این طبقه مال کیه؟
_مال پدرمه
+خوبه
_ اره
در اسانسور باز شد و همراه کوک وارد شدیم
لباسای قشنگی داشت
& سلام خوش آمدید (لبخند)
_+ ممنون
&اقای جئون (پدر جونگکوک) هماهنگ کردن که کدوم لباس هارو نشونتون بدیم
لطفا از این طرف خانم
و لطفا اقا شما روی اون مبل بشینید
به جونگوک و مبل اشاره کرد*
_ باشه
&خب پس خانم همراه من بیاید
+بله
ویو لانا
داشتم لباس هارو نگاه میکردم که همون خانم اومد
& خب عزیزم اقای جئون اول این لباس و پیشنهاد کردن
لباس و نشون لانا داد*
+اومم قشنگه
& پس بریم من بدم بهتون و بپوشید
+باش
....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون 🍓🤍
- ۸.۱k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط