پارت نمیدونم چندوم
_باشه الان هماهنگ میکنم بریم
ویو تهیونگ همه جی رو کامل کردم و اومدیم خونه لینا ناراحت بود حق هم داشت نباید اونجوری میگفتم
از طرف دیگه هم مامانم این دختره الدنگ رو برام نامزد کرده نمیدونم چجوری بگم به لینا منم با این تحدید میکنه که بچتو میکشم پس باید تا یه مدت تحملش کنم تا لینا چیزی نفهمه
رفتم تو اتاق مشترکمون دیدم داره گریه میکنه
_لینا چیشده؟
+هیچی
_هی منو نگاه کن
+هوم
با دستم صورتشو قاب کردمو اشکاشو پاک کردم
لبمو بردم ست لبش و. بوسیدمش
به کم آوردن نفس از هم جدا شدیم
+منو دوست داری (نفس نفس زنان)
_بیشتر از هر چیزی(با لحن خمار )
+اگه یه روزی من نبودم بهم قول میدی برای بچم نا مادری نیاری
_قول میدم
تصمیم گرفته بودم باید
اون دختره رو بکشم
_باید برم بکیو بکشم تو استراحت کن دیر میام
+باشه
رفتم سمت اتاق شکنجه اصلحمو برداشتم رفتم سمت خونه رز در رو که زدم با یه لباس خواب س.... کسی در رو باز کرد
*های ددی
_سلام
*بیا تو
اصلحمو در آوردم و مستقیم زدم تو مغزش
ویو تهیونگ همه جی رو کامل کردم و اومدیم خونه لینا ناراحت بود حق هم داشت نباید اونجوری میگفتم
از طرف دیگه هم مامانم این دختره الدنگ رو برام نامزد کرده نمیدونم چجوری بگم به لینا منم با این تحدید میکنه که بچتو میکشم پس باید تا یه مدت تحملش کنم تا لینا چیزی نفهمه
رفتم تو اتاق مشترکمون دیدم داره گریه میکنه
_لینا چیشده؟
+هیچی
_هی منو نگاه کن
+هوم
با دستم صورتشو قاب کردمو اشکاشو پاک کردم
لبمو بردم ست لبش و. بوسیدمش
به کم آوردن نفس از هم جدا شدیم
+منو دوست داری (نفس نفس زنان)
_بیشتر از هر چیزی(با لحن خمار )
+اگه یه روزی من نبودم بهم قول میدی برای بچم نا مادری نیاری
_قول میدم
تصمیم گرفته بودم باید
اون دختره رو بکشم
_باید برم بکیو بکشم تو استراحت کن دیر میام
+باشه
رفتم سمت اتاق شکنجه اصلحمو برداشتم رفتم سمت خونه رز در رو که زدم با یه لباس خواب س.... کسی در رو باز کرد
*های ددی
_سلام
*بیا تو
اصلحمو در آوردم و مستقیم زدم تو مغزش
۵.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.