Part55....شوگا
#Part55....شوگا
باکامنتایی که میزاشتن نمدونستم امیدواربشم که نقشم عمل کرده با ناامیدپنجاپنجابودته:دقیقا یه جوری حرف میزنن انگارکه ازهمه چیه زندگی ماخبردارن نامجون:اگه نقشمون نگیره بایدچیکارکنیم+میریم دنبال یه کمپانیه دیگه خیلی کمپانیاهستن که ارزوشونه ماعضوشون باشیم نامجون:اره اینم میشه ولی بایدببینیم ارمیام میخوانمون جیهوپ:اونابعدیهمدت دوباره درس میشن نگران اونانباش ته:امیدواریم واقعاخب حالاچه کمپانی+خبراینکه قراردادمون باکمپانی تموم شده همه جاپیچیده پس کارسختی نیس نامجون:من بایدیه چیزی بهتون بگم کوکمین:چیونامی:دیشب یکی بهم پیام دادو درخواست همکاری کردیکی به اسم جونیور دایان جیمی:شمارتوازکجااورده ته:بازم یکی ازاستفا+خب؟نامی:ازم خواست که اگه مایلیم توی کمپانیه عضوبشیم تازه تاسیسه ولی مشهوره چک کردم دیدم همچین کمپانی هس کوک:ینی عضوبشیم+بدم نیس پی دی نیم که دیگه ازمون حمایت نمیکنه پس چرابراش کارکنیم جین:اره بایدبفهمه به لطف ماس که الان کمپانیش سرپاس بزارین وقتی سهامش برشکس شدمیفهمه نامی:الان چیکارکنم من هنوزهیچ جوابی بهش ندارم+بهش بگوبایدیکم فکرکنیم نامی:اوکی ورفت تواتاقش که جوابشوبده ......کوک
فکرم خیلی درگیربودرفتم تویه حیات تایه نفسی بکشم همینجورکه راه میرفتم احساس کردم یکی پشت سرمه ولی وقتی برگشتم هیشکی نبودگفتم شایدتوهم زدم که رستاشی ازسره کارش برگشتوامدداخل حیات بادیدنش ذوق کردم چقددلم براش تنگ شده بوددستموباذوق براش تکون دادم که خندیدودستشوتکون داددستاموبازکردم که بااینکه معلوم بودخستس دویدوخدشوپرت کردتوبغلموسفت گرفتمی+اخخ که چقددلم برای بغل کردنت ضعف میرف رستا:اخخ که نمیدونی چقدخستگی ازتنم دررفت توهوای تاریک اینجاچیکارمیکنی +امدم هواخوری رستا:اهاخبع بیابریم تو+توبرومنم الان میاموپیشونیشوبوسیدم که رفت.....رستا
امدمبرم توی خونه که یکیروپشت سرم احساس کردم برگشتم که دیدم یکی داره بااسلحه میره طرف کوک که جیغ زدم+کوک مواظب باشششش که تابرگشت طرفم صدای شلیک امد+جونگکوکککک دویدم طرفش که اون کثافطم فرارکردکنارش نشستمو سرشوتوبغلم گرفتم باچشماش داشت نگام میکردگریم اصلابندنمیومدفقط دادمیزدم +توروخدابیاین کمککک ابانامجونااااجین هیونگ توچیزیت نمیشه کوک ت بهم قول دادی یادت که نرفته یه دستشو گذاشت روگونموباصدایی که ازته چاه میومدگف:نگران من نباش..من خوبم..چیزیم نمیشه..گریه نکن+چجوری گریه نکنم اخه دیدی نگرانیام الکی نبودکه صدای پای اعضاروشنیدم همشون باهم:جونگکوووک کنارمون نشستنوبلندحرف میزدن نامی:جونگ کوک چیشده تروخدابلندشوجین:کی این بلاروسرش اورده
باکامنتایی که میزاشتن نمدونستم امیدواربشم که نقشم عمل کرده با ناامیدپنجاپنجابودته:دقیقا یه جوری حرف میزنن انگارکه ازهمه چیه زندگی ماخبردارن نامجون:اگه نقشمون نگیره بایدچیکارکنیم+میریم دنبال یه کمپانیه دیگه خیلی کمپانیاهستن که ارزوشونه ماعضوشون باشیم نامجون:اره اینم میشه ولی بایدببینیم ارمیام میخوانمون جیهوپ:اونابعدیهمدت دوباره درس میشن نگران اونانباش ته:امیدواریم واقعاخب حالاچه کمپانی+خبراینکه قراردادمون باکمپانی تموم شده همه جاپیچیده پس کارسختی نیس نامجون:من بایدیه چیزی بهتون بگم کوکمین:چیونامی:دیشب یکی بهم پیام دادو درخواست همکاری کردیکی به اسم جونیور دایان جیمی:شمارتوازکجااورده ته:بازم یکی ازاستفا+خب؟نامی:ازم خواست که اگه مایلیم توی کمپانیه عضوبشیم تازه تاسیسه ولی مشهوره چک کردم دیدم همچین کمپانی هس کوک:ینی عضوبشیم+بدم نیس پی دی نیم که دیگه ازمون حمایت نمیکنه پس چرابراش کارکنیم جین:اره بایدبفهمه به لطف ماس که الان کمپانیش سرپاس بزارین وقتی سهامش برشکس شدمیفهمه نامی:الان چیکارکنم من هنوزهیچ جوابی بهش ندارم+بهش بگوبایدیکم فکرکنیم نامی:اوکی ورفت تواتاقش که جوابشوبده ......کوک
فکرم خیلی درگیربودرفتم تویه حیات تایه نفسی بکشم همینجورکه راه میرفتم احساس کردم یکی پشت سرمه ولی وقتی برگشتم هیشکی نبودگفتم شایدتوهم زدم که رستاشی ازسره کارش برگشتوامدداخل حیات بادیدنش ذوق کردم چقددلم براش تنگ شده بوددستموباذوق براش تکون دادم که خندیدودستشوتکون داددستاموبازکردم که بااینکه معلوم بودخستس دویدوخدشوپرت کردتوبغلموسفت گرفتمی+اخخ که چقددلم برای بغل کردنت ضعف میرف رستا:اخخ که نمیدونی چقدخستگی ازتنم دررفت توهوای تاریک اینجاچیکارمیکنی +امدم هواخوری رستا:اهاخبع بیابریم تو+توبرومنم الان میاموپیشونیشوبوسیدم که رفت.....رستا
امدمبرم توی خونه که یکیروپشت سرم احساس کردم برگشتم که دیدم یکی داره بااسلحه میره طرف کوک که جیغ زدم+کوک مواظب باشششش که تابرگشت طرفم صدای شلیک امد+جونگکوکککک دویدم طرفش که اون کثافطم فرارکردکنارش نشستمو سرشوتوبغلم گرفتم باچشماش داشت نگام میکردگریم اصلابندنمیومدفقط دادمیزدم +توروخدابیاین کمککک ابانامجونااااجین هیونگ توچیزیت نمیشه کوک ت بهم قول دادی یادت که نرفته یه دستشو گذاشت روگونموباصدایی که ازته چاه میومدگف:نگران من نباش..من خوبم..چیزیم نمیشه..گریه نکن+چجوری گریه نکنم اخه دیدی نگرانیام الکی نبودکه صدای پای اعضاروشنیدم همشون باهم:جونگکوووک کنارمون نشستنوبلندحرف میزدن نامی:جونگ کوک چیشده تروخدابلندشوجین:کی این بلاروسرش اورده
۴.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.