من از تو میمردم

من از تو میمردم
اما تو زندگانی من بودی

تو با من میرفتی
تو در من میخواندی
وقتی که من خیابانها را
بی هیچ مقصدی میپیمودم
تو با من میرفتی
تو در من میخواندی

تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نمیشد
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
 
تو با چراغهایت میآمدی به کوچه ی ما
تو با چراغهایت میآمدی
وقتی که بچه ها میرفتند
و خوشه های اقاقی میخوابیدند
و من در آینه تنها میماندم
تو با چراغهایت میآمدی


فروغ فرخزاد
دیدگاه ها (۴)

تو را دارم ای گل، جهان با من است                            ...

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟شب از هجومِ خیالت نمی ب...

''ارش کمانگیر''برف میبارد برروی خار و خارا سنگچشمه ها خاموش ...

***تاریخچه جاده ابریشم***برای آشنایی با جاده ابریشم ، نخست ب...

رمـان مٰـالک نفٰس های تـو پـارت ششـم🌷✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪...

پارت دوم:داستان از دیدگاه یونگی: سوار قطار شد و به کوپه خودش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط