تک پارتی
#تک_پارتی
تک پارتی یونگی
ویو ا.ت
یونگی همش سر کارشه دیگه مثل قدیم بهم توجه نمی کنه تا میادش خونه میره اتاق و می خوابه
بعضی شب ها دیر میادش دیگه خسته شدم باید فردا باهاش حرف بزنم
فعلا بهتره بخوابم
ویو یونگی خیلی این روزا کار دارم نمی تونم با پیشی کوچولوم خوش بگذرونم
دیگه ساعت 2 شب شده بهتر برم خونه
30 مینی تو راه بودم و بعد به خونه رسیدم
کلید انداختم پشت در و درو باز کردم همه جا تاریک و ساکت بود رفتم بالا ا.ت مثل یه پیشی کوچولو خوابیده بودش لباس هام رو عوض کردم یه دوش 20 مینی گرفتم و بیرون اومدم لباس خواب پوشیدم و خوابیدم
ویو ا.ت
صبح شد پاشدم وقتی برگشتم با جای خالی شوگا رو تخت مواجه شدم با صدای بلند صداش کردم هیچ کس جواب نداد
لباس عوض کردم و رفتم پایین درسته شوگا رفته بودش صبحونم رو خوردم تو اینستا چرخیدم ساعت 2 زهر بودش لباس پوشیدم و رفتم بیرون
حدودا 2 ساعت بیرون بودم و بعدش اومدم خونه با کلی خرید که با چهره عصبانی شوگا مواجه شدم
ا.ت:ش..و...گ...ا
شوگا:کجا بودی؟(عصبانی و جدی)
ا.ت:خب ..خب حوصلم سر رفته بودش رفتم بیرون....و(حرفش نصفه موند)
شوگا:اوکی رفتی بیرون اشکال نداره اجازه نگرفتی اشکال نداره تو این۲ ساعت چه غلطی بیرون می کردی
ا.ت:تو دوباره مثل قبلا باهام ......باهام وقت نمی گذرونییییی(با بغض و داد)
شوگا:......
ا.ت:جواب بده دیگه (با بغض و یکم داد)
شوگا:(رفت طبقه بالا )
رفتم یه تیغ ور داشتم و رفتم طبقه بالا شوگا رو تخت دراز کشیده بودش و با اومدن من بلند شدش و نگام کرد
تیغ رو گذاشتم رو دستم
ا.ت:دیگه بسمه دیگه خسته شدم
شوگا:ا.ت بزارش زمین لطفا
ا.ت:نه(با گریه)
شوگا رفت روی لبه پنجره وایساد
شوگا:اگه اون تیغ رو حرکت بدی خودمو پرت می کنم پایین(با بغض)
ا.ت:......شوگا.....(تیغ رو انداخت زمین )
شوگا :(از پنجره پایین اومدش)
ا.ت: (سرش رو انداخته بودش پایین)
ویو شوگا
رفتم و ا.ت رو بقل کردم
شوگا: پیشی کوچولو بهم قول بده دیگه این کار رو نکنی
ا.ت:قول میدم ( گریه داشت می کرد و سرش رو تو سینه شوگا فورو برد)
شوگا: پیشی کوچولو دیگه گریه نکن باشههه
ا.ت:چشم( و اشکاش رو پاک کرد )
شوگا: بیا بریم فیلم ببینیم (ا.ت رو بقل کرد و بردش پایین و گذاشتش رو مبل)
رفتم یکم نارنگی و چیپس و خوراکی آوردم یه فیلم گذاشتم و باهم دیدیم
که ا.ت یهو لبمو بوس کردش
شوگا:این برای چی بودش
ا.ت:همین جوری (کیوت)
شوگا :خودت خواستی
و لبش رو طولانی بوسیدم و بقلش کردم و بردمش بالا رو تخت و......(ذهن خود)
پایان ببخشید بد شدش🙏🏻🙏🏻
نویسنده: @yuri-army
تک پارتی یونگی
ویو ا.ت
یونگی همش سر کارشه دیگه مثل قدیم بهم توجه نمی کنه تا میادش خونه میره اتاق و می خوابه
بعضی شب ها دیر میادش دیگه خسته شدم باید فردا باهاش حرف بزنم
فعلا بهتره بخوابم
ویو یونگی خیلی این روزا کار دارم نمی تونم با پیشی کوچولوم خوش بگذرونم
دیگه ساعت 2 شب شده بهتر برم خونه
30 مینی تو راه بودم و بعد به خونه رسیدم
کلید انداختم پشت در و درو باز کردم همه جا تاریک و ساکت بود رفتم بالا ا.ت مثل یه پیشی کوچولو خوابیده بودش لباس هام رو عوض کردم یه دوش 20 مینی گرفتم و بیرون اومدم لباس خواب پوشیدم و خوابیدم
ویو ا.ت
صبح شد پاشدم وقتی برگشتم با جای خالی شوگا رو تخت مواجه شدم با صدای بلند صداش کردم هیچ کس جواب نداد
لباس عوض کردم و رفتم پایین درسته شوگا رفته بودش صبحونم رو خوردم تو اینستا چرخیدم ساعت 2 زهر بودش لباس پوشیدم و رفتم بیرون
حدودا 2 ساعت بیرون بودم و بعدش اومدم خونه با کلی خرید که با چهره عصبانی شوگا مواجه شدم
ا.ت:ش..و...گ...ا
شوگا:کجا بودی؟(عصبانی و جدی)
ا.ت:خب ..خب حوصلم سر رفته بودش رفتم بیرون....و(حرفش نصفه موند)
شوگا:اوکی رفتی بیرون اشکال نداره اجازه نگرفتی اشکال نداره تو این۲ ساعت چه غلطی بیرون می کردی
ا.ت:تو دوباره مثل قبلا باهام ......باهام وقت نمی گذرونییییی(با بغض و داد)
شوگا:......
ا.ت:جواب بده دیگه (با بغض و یکم داد)
شوگا:(رفت طبقه بالا )
رفتم یه تیغ ور داشتم و رفتم طبقه بالا شوگا رو تخت دراز کشیده بودش و با اومدن من بلند شدش و نگام کرد
تیغ رو گذاشتم رو دستم
ا.ت:دیگه بسمه دیگه خسته شدم
شوگا:ا.ت بزارش زمین لطفا
ا.ت:نه(با گریه)
شوگا رفت روی لبه پنجره وایساد
شوگا:اگه اون تیغ رو حرکت بدی خودمو پرت می کنم پایین(با بغض)
ا.ت:......شوگا.....(تیغ رو انداخت زمین )
شوگا :(از پنجره پایین اومدش)
ا.ت: (سرش رو انداخته بودش پایین)
ویو شوگا
رفتم و ا.ت رو بقل کردم
شوگا: پیشی کوچولو بهم قول بده دیگه این کار رو نکنی
ا.ت:قول میدم ( گریه داشت می کرد و سرش رو تو سینه شوگا فورو برد)
شوگا: پیشی کوچولو دیگه گریه نکن باشههه
ا.ت:چشم( و اشکاش رو پاک کرد )
شوگا: بیا بریم فیلم ببینیم (ا.ت رو بقل کرد و بردش پایین و گذاشتش رو مبل)
رفتم یکم نارنگی و چیپس و خوراکی آوردم یه فیلم گذاشتم و باهم دیدیم
که ا.ت یهو لبمو بوس کردش
شوگا:این برای چی بودش
ا.ت:همین جوری (کیوت)
شوگا :خودت خواستی
و لبش رو طولانی بوسیدم و بقلش کردم و بردمش بالا رو تخت و......(ذهن خود)
پایان ببخشید بد شدش🙏🏻🙏🏻
نویسنده: @yuri-army
۵۰۰
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.