فیک جونگکوک:انتقام عشق
فیکجونگکوک:انتقام عشق
part⁵⁰
وسایل رو داخل جعبه گذاشت
از روی تخت بلند شد
" کمکی خواستی بهم بگو "what mine
روی گونهای پسر رو بوسید
" خوب بخوابی "what mine
از اتاق بیرون رفت
" عاشقتم چهمین "Jeon
*فردا صبح
صبح از خواب بیدار شد
امروز روزی بود که چهمین میخواست عشقش رو به جئون بده
ناامید شدن اشکالی نداره، خسته شو، ناامید شو، کنار بکش و استراحت کن، ولی هیچ وقت تسلیم نشو، شکست تو برنامه یه ملکه نیست
از روی تخت بلند شد
سمت حمام رفت، دوش گرفت
[(اسلاید۲؛ استایل چهمین)]
لباس پوشید و به بیرون رفت
پشت در اتاق جونگکوک ایستاد تا خواست در بزنه در اتاق باز شد
لبخندی زد
" صبحبخیر "what mine
جونگکوک لبخندی زد
" صبحبخیر "Jeon
چهمین برای اینکه هم قد جونگکوک بشه روی انگشت پاهاش ایستاد و گونهای جونگکوک رو بوسید
دست جونگکوک رو گرفت
" امروز هوا خوبه بیا بریم یه جیزی بخوریم "what mine
از پله ها به سرعت بالا رفتند و رسیدن به بالای کشتی
باد پاییزی به صورتشان برخورد میکرد که باعث لرز بدن دختر شد
جونگکوک خندید
" چرا میخندی؟ "what mine
" خیلی بامزهای چهمین "Jeon
" بامزهاَم؟ "what mine
" میگی هوا خوبه بعد داری میلرزی "Jeon
جونگکوک دست دختر رو گرفت و داخل جیب کاپشنش گذاشت
" بیا بریم یه چیزی بخوریم "Jeon
" باش (لبخند)"what mine
از پلهها پایین رفتن
وارد سالن غذا خوری کشتی شدن و صبحانه خوردن
*شب
ویو چهمین
فردا صبح میرسیم به اسکله
میخوام امشب به جونگکوک اعتراف کنم
دیشب شب جونگکوک بود
امشب شب من
میخوام دیگه این قضیه رو تموم کنم
میخوام برای همیشه کنار جونگکوک بمونم
روی صندلی نشسته بودیم و داشتیم آسمون پر ستاره رو نگاه میکردیم
سکوت قشنگی بود
الان هیچ مانعی نیست،باید از این لحظه استفاده کنم قبل از اینکه مشکلی پیش بیاد
هیشکی از بعدش خبر نداره
باید توی لحظه زندگی کرد
○●○●○●○●○●○●○●○●
" جونگکوک "what mine
" جونم چهمین "Jeon
نگاهشو از آسمون گرفت و به دختر نگاه کرد
پسر به دختر نگاه میکرد
به لبان دختر چشم دوخته بود
منتظر حرفی بود که از لبهاش آخرش میشه
" جونگکوک...خیلی دوست دارم "what mine
چشمان جئون تا حدقه باز شد
همیشه منتظر این حرف بود که از لبان دختر خارج بشه
خوشحال بود ولی نمیدونست چیکار کنه
فقط به دختر نگاه میکرد بدون هیچ حرفی
چهمین که از واکشن جونگکوک تعجب کرده و انتظار این رو نداشت، دستش رو روی شونش گذاشت
" جونگکوک؟...خو....."what mine
با گذاشتن لبهاش روی لب های دختر، حرفش نصفه موند
غرق در بوسیدن معشوقش بود
از حرکت یهویش تعجب کرد ولی باهاش همکاری کرد
درحال بوسیدن هم بودن
بعد از دقایقی نفس کم آوردن ولی جئون دست بردار نبود
دستش رو مچ کرد و آروم روی قفسهای سینهای جئون زد
part⁵⁰
وسایل رو داخل جعبه گذاشت
از روی تخت بلند شد
" کمکی خواستی بهم بگو "what mine
روی گونهای پسر رو بوسید
" خوب بخوابی "what mine
از اتاق بیرون رفت
" عاشقتم چهمین "Jeon
*فردا صبح
صبح از خواب بیدار شد
امروز روزی بود که چهمین میخواست عشقش رو به جئون بده
ناامید شدن اشکالی نداره، خسته شو، ناامید شو، کنار بکش و استراحت کن، ولی هیچ وقت تسلیم نشو، شکست تو برنامه یه ملکه نیست
از روی تخت بلند شد
سمت حمام رفت، دوش گرفت
[(اسلاید۲؛ استایل چهمین)]
لباس پوشید و به بیرون رفت
پشت در اتاق جونگکوک ایستاد تا خواست در بزنه در اتاق باز شد
لبخندی زد
" صبحبخیر "what mine
جونگکوک لبخندی زد
" صبحبخیر "Jeon
چهمین برای اینکه هم قد جونگکوک بشه روی انگشت پاهاش ایستاد و گونهای جونگکوک رو بوسید
دست جونگکوک رو گرفت
" امروز هوا خوبه بیا بریم یه جیزی بخوریم "what mine
از پله ها به سرعت بالا رفتند و رسیدن به بالای کشتی
باد پاییزی به صورتشان برخورد میکرد که باعث لرز بدن دختر شد
جونگکوک خندید
" چرا میخندی؟ "what mine
" خیلی بامزهای چهمین "Jeon
" بامزهاَم؟ "what mine
" میگی هوا خوبه بعد داری میلرزی "Jeon
جونگکوک دست دختر رو گرفت و داخل جیب کاپشنش گذاشت
" بیا بریم یه چیزی بخوریم "Jeon
" باش (لبخند)"what mine
از پلهها پایین رفتن
وارد سالن غذا خوری کشتی شدن و صبحانه خوردن
*شب
ویو چهمین
فردا صبح میرسیم به اسکله
میخوام امشب به جونگکوک اعتراف کنم
دیشب شب جونگکوک بود
امشب شب من
میخوام دیگه این قضیه رو تموم کنم
میخوام برای همیشه کنار جونگکوک بمونم
روی صندلی نشسته بودیم و داشتیم آسمون پر ستاره رو نگاه میکردیم
سکوت قشنگی بود
الان هیچ مانعی نیست،باید از این لحظه استفاده کنم قبل از اینکه مشکلی پیش بیاد
هیشکی از بعدش خبر نداره
باید توی لحظه زندگی کرد
○●○●○●○●○●○●○●○●
" جونگکوک "what mine
" جونم چهمین "Jeon
نگاهشو از آسمون گرفت و به دختر نگاه کرد
پسر به دختر نگاه میکرد
به لبان دختر چشم دوخته بود
منتظر حرفی بود که از لبهاش آخرش میشه
" جونگکوک...خیلی دوست دارم "what mine
چشمان جئون تا حدقه باز شد
همیشه منتظر این حرف بود که از لبان دختر خارج بشه
خوشحال بود ولی نمیدونست چیکار کنه
فقط به دختر نگاه میکرد بدون هیچ حرفی
چهمین که از واکشن جونگکوک تعجب کرده و انتظار این رو نداشت، دستش رو روی شونش گذاشت
" جونگکوک؟...خو....."what mine
با گذاشتن لبهاش روی لب های دختر، حرفش نصفه موند
غرق در بوسیدن معشوقش بود
از حرکت یهویش تعجب کرد ولی باهاش همکاری کرد
درحال بوسیدن هم بودن
بعد از دقایقی نفس کم آوردن ولی جئون دست بردار نبود
دستش رو مچ کرد و آروم روی قفسهای سینهای جئون زد
۸.۰k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.