فیک جونگکوک: اتاق۳۱۱
فیکجونگکوک: اتاق۳۱۱
part⁶⁵
هاجون" آهان جانگ سئوک بهش بگین بیاد داخل "
خدمتکار: بله چشم
خدمتکار رفت و مَرده را تا سالن پذیرای که منو هاجون توش بودیم راهنمایی کرد
هاجون" خوشآمدید "
جانگسئوک : ممنون
از جام بلند شدم و مَرده بهم نگاه کرد
هاجون" ایشون چهمین هستند همسر من "
جانگسئوک: همسرت؟
هاجون" اره، چطور؟ "
جانگسئوک: هیچی همینطوری
+ خوشبختم
جانگسئوک:همچنین
مَرده ریش داشت و کلاه سرش بود بخاطر همین نمیتونستم چهرهاَش رو درست ببینم
تُن صداش برام آشناس ولی یکمی فرق میکنه
روی مبل کنار هاجون نشست
سر جام نشستم و رفتم توی گوشی
نگاه های مَرده رو روی خودم حس میکردم، بخاطر همین معذب شدم
از جام بلند شدم
+ من میرم
هاجون" باشه عزیزم "
از پله ها رفتم بالا، داخل اتاق
روی تخت دراز کشیده
به سقف زل زده بودم و فکر میکردم
که صدای در زدن اتاق منو از افکارم بیرون آورد
نگاهمون به در دادم
بلند شدم رفتم سمت در
بازش کردم که با مَرده روبهرو شدم
+ بفرمایید کاری دارید؟
جانگسئوک: کنار هم میخوابید؟
+ببخشید؟
مَرده منو یکمی هل داد عقب و آمد توی اتاق و در اتاق رو بست
+هی مردک چه غلطی میکنی گمشو بیرون
جانگسئوک: سسس..ساکت باش نباید بزنه هنوز از خونه نرفتم
+ داری چی میگی، گمشو بیرون
جانگسئوک: هی فکر کردم وقتی ببینیم میپری بغلم
+ چرا باید هم چین کاری بکنم..اصلا معلوم هست کی هستی؟
جانگسئوک: اوح راست میگی اینطوری منو نمیشناسی
کلاهش رو برداشت و ريشش که مصنوعی بود رو کند
اون..اون
جونگکوک بود
جونگکوک الان روبهروی منه
جانگسئوک...جونگکوکه
+جونگکوک؟(کمی بلند)
آمد نزدیکم دَم دهنمو گرفت
_ سسس آروم حرف بزن فکر میکنه از خونه رفتم بیرون(اروم)
+تو...تو..اینجا چیکار میکنی؟(اروم)
_ فکر کردی دست از سرت برمیدارم(اروم، لبخند)
جونگکوک بغل کردم
+ دلم برات خیلی تنگ شده بود(اروم)
_ منم(اروم)
اشک شوق توی چشمام جمع شده ولی جلوشون رو گرفتم و قطرهاَشکی که از چشمم ریخت رو پاک کردم
نمیخواستم از بغلش بیرون بیام ولی باید از سوال میپرسیدم
+ اینجا چیکار میکنی؟(اروم)
_آمدم دنبال تو(اروم)
+دنبال من؟(اروم)
_اره میخوام از اینجا ببرمت(اروم)
+ولی نمیشه(اروم)
_چرا؟(اروم)
+من قرارداد بستم(اروم)
_ میدونم از همه چی خبر دارم که بخاطر جون من با اون عوضی قرار داد ازدواج بستی، ولی نگران نباش همه چیو درست کردم فقط مونده تو رو ببرم که الان میریم (اروم)
+ تو..از کجا میدونی؟(اروم)
_ خوبه یه گانگستراَما، منو دست کم گرفتی فکر کردی میتونی هرکاری که خواستی بکنی همینطوری بزاری بری(اروم)
+ حالا میخوای چیکار کنی؟(اروم)
part⁶⁵
هاجون" آهان جانگ سئوک بهش بگین بیاد داخل "
خدمتکار: بله چشم
خدمتکار رفت و مَرده را تا سالن پذیرای که منو هاجون توش بودیم راهنمایی کرد
هاجون" خوشآمدید "
جانگسئوک : ممنون
از جام بلند شدم و مَرده بهم نگاه کرد
هاجون" ایشون چهمین هستند همسر من "
جانگسئوک: همسرت؟
هاجون" اره، چطور؟ "
جانگسئوک: هیچی همینطوری
+ خوشبختم
جانگسئوک:همچنین
مَرده ریش داشت و کلاه سرش بود بخاطر همین نمیتونستم چهرهاَش رو درست ببینم
تُن صداش برام آشناس ولی یکمی فرق میکنه
روی مبل کنار هاجون نشست
سر جام نشستم و رفتم توی گوشی
نگاه های مَرده رو روی خودم حس میکردم، بخاطر همین معذب شدم
از جام بلند شدم
+ من میرم
هاجون" باشه عزیزم "
از پله ها رفتم بالا، داخل اتاق
روی تخت دراز کشیده
به سقف زل زده بودم و فکر میکردم
که صدای در زدن اتاق منو از افکارم بیرون آورد
نگاهمون به در دادم
بلند شدم رفتم سمت در
بازش کردم که با مَرده روبهرو شدم
+ بفرمایید کاری دارید؟
جانگسئوک: کنار هم میخوابید؟
+ببخشید؟
مَرده منو یکمی هل داد عقب و آمد توی اتاق و در اتاق رو بست
+هی مردک چه غلطی میکنی گمشو بیرون
جانگسئوک: سسس..ساکت باش نباید بزنه هنوز از خونه نرفتم
+ داری چی میگی، گمشو بیرون
جانگسئوک: هی فکر کردم وقتی ببینیم میپری بغلم
+ چرا باید هم چین کاری بکنم..اصلا معلوم هست کی هستی؟
جانگسئوک: اوح راست میگی اینطوری منو نمیشناسی
کلاهش رو برداشت و ريشش که مصنوعی بود رو کند
اون..اون
جونگکوک بود
جونگکوک الان روبهروی منه
جانگسئوک...جونگکوکه
+جونگکوک؟(کمی بلند)
آمد نزدیکم دَم دهنمو گرفت
_ سسس آروم حرف بزن فکر میکنه از خونه رفتم بیرون(اروم)
+تو...تو..اینجا چیکار میکنی؟(اروم)
_ فکر کردی دست از سرت برمیدارم(اروم، لبخند)
جونگکوک بغل کردم
+ دلم برات خیلی تنگ شده بود(اروم)
_ منم(اروم)
اشک شوق توی چشمام جمع شده ولی جلوشون رو گرفتم و قطرهاَشکی که از چشمم ریخت رو پاک کردم
نمیخواستم از بغلش بیرون بیام ولی باید از سوال میپرسیدم
+ اینجا چیکار میکنی؟(اروم)
_آمدم دنبال تو(اروم)
+دنبال من؟(اروم)
_اره میخوام از اینجا ببرمت(اروم)
+ولی نمیشه(اروم)
_چرا؟(اروم)
+من قرارداد بستم(اروم)
_ میدونم از همه چی خبر دارم که بخاطر جون من با اون عوضی قرار داد ازدواج بستی، ولی نگران نباش همه چیو درست کردم فقط مونده تو رو ببرم که الان میریم (اروم)
+ تو..از کجا میدونی؟(اروم)
_ خوبه یه گانگستراَما، منو دست کم گرفتی فکر کردی میتونی هرکاری که خواستی بکنی همینطوری بزاری بری(اروم)
+ حالا میخوای چیکار کنی؟(اروم)
۱۱.۸k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.